فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

گوشواره اکران شد

گوشواره

گوشواره از امشب ۳۰/۸/۸۶ اکران شد.

کارگردان: وحید موساییان

فیلمنامه : هوشنگ مردای کرمانی

بازیگران: اکبر عبدی - رویا تیموریان - پریسا پورقاسمی - مسود رایگان - فریبا خادمی

و ترانه مهدی بهشت

لینک های مرتبط :

فیلم هایی که می بینیم

پلان های روزانه

ادبیات ماندگارتر از سینماست.

هزار و یک شب

تونی کرتیس در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران

allposters.com تونی کرتیس جوان

من فقط موقعی نقش بازی می‌کنم که در ازای آن پول بگیرم.

***

wikipedia تونی کرتیس نه چندان جوان

یکی از مهمانان مشهور و صاحب نام سومین جشنواره جهانی فیلم تهران هنرپیشه صاحب نام سینما تونی کرتیس (Tony Curtis) بود. یکی از مفرح ترین فیلم هایی  را که از وی دیده ام هرگز فراموش نمیکنم. بعضی ها داغشو دوست دارن Some Like It Hot با جک لمون و مرلین مونروی فقید. وی در مصاحبه‌ای مطبوعاتی در دومین روز جشنواره به سئوالات خبرنگاران پاسخ گفت. خلاصه ای از این مصاحبه عینن از بولتن روزانه شماره 3 جشنواره به تاریخ ششم آذرماه 1353 را در زیر می‌بینید.

- آیا هالیوود متوجه پیشرفت سینما در اروپا –بخصوص اروپای شرقی- هست یا نه؟ و در برابر آن سینما چه عکس العملی دارد؟

تونی کرتیس: هالیوود زیاد به این مسائل توجه ندارد. مساله اینست که هالیوود امروز از خودش تغذیه می‌کند و دیگر مرکز خلاق سینما نیست. گوشت خودش را می‌خورد و فقط به دوام آوردن و زنده بودن توجه دارد

- آیا دوره استارسیستم بسر آمده؟

تونی کرتیس: نه تازه شروع شده! این حرف که سیستم ستاره سازی به سر رسیده، غالبن از جانب تهیه کننده‌ها و پخش کننده‌های فیلم عنوان می‌شود چون نمی‌توانند با هنرپیشه‌های بزرگ و مشهور قرارداد ببندند. بنابراین این مساله بیشتر یک شایعه است. شایعه‌ای از روی حسد و دور از واقعیت.

- هالیوود چه فیلم‌هایی را برای زنده بودن انتخاب کرده؟

تونی کرتیس: مساله‌ی فیلم‌سازی بنظر من فقط آن نیست که آدم بیاید پولی از سینما در بیاورد. فیلم‌سازی باید بیشتر سخنگوی عواطف آمدم باشد. هالیوود کار می‌کند که به پول خودش برسد و این راه درستی نیست.

- شما گفتید سینما بیشتر باید پاسخگوی عاطفه باشد. آیا حاضرید در فیلم‌های خوب دستمزد نگیرید و یا کمتر بگیرید؟

تونی کرتیس: من چرا باید در ازای پاسخگویی به عاطفه‌ام پول کمتری بگیرم؟ البته اگر تهیه کنندگانی باشند که پولشان کافی نباشد و بگویند که حاضرند با من در ازای دستمزدم شریک بشوند، من حاضرم. چرا باید تهیه کنندگان، سهم دیگران را از نتیجه‌ای که می‌گیرند، نپردازند؟

- ظرف این دو روزی که در تهران بودید آدم صمیمی و خندان و شادی بنظر می‌رسیدید. آیا در زندگی خصوصی‌تان نیز همین طور هستید؟

تونی کرتیس: من همینم که شما می‌بینید. من فقط موقعی نقش بازی می‌کنم که در ازای آن پول بگیرم.

قلم ها (Quills)

                               

 

این فیلم درباره زندگی "مارکز دو ساد" نویسنده ایست که پس از انقلاب فرانسه در زمان ناپلئون رمانهای اروتیک مینوشت و در نوشته هایش سکس رو با خشونت می آمیخت، بهمین دلیل بعدها عملیات خشن رو در سکس به "سادیسم" شناختند.

شخصیتی که از مارکز در این فیلم ارائه شده نویسنده ای شیک، شوخ طبع و بسیار محترم و دوست داشتنی است که بنا به عدم درک افکارش از او در یک تیمارستان مراقبت میکنند. نوشته هایش بصورت مخفی از تیمارستان خارج میشه و به چاپ میرسه. ولی چاپ نوشته ها علیرغم طرفداران زیاد در میان مردم با استقبال مقامات دولتی روبرو نمیشه و باعث میشه که وی تحت نظارت شدید قرار بگیره.

 

هنرپیشه ها عبارتند از "جفری راش" در نقش مارکز و "کیت وینسلت" در نقش کارگر تیمارستان ، "جاکین فونیکس" راهب و "مایکل کین" در نقش پزشک تیمارستان .

                           

از صحنه های جالب این فیلم سکانسی است که همه ابزار نوشتن رو از مارکز گرفته اند و وی برای نوشتن از شراب و یک تکه استخوان استفاده میکنه و باز مینویسه ! وقتی بازهم محدودش میکنند این بار با خون خودش روی لباسش مینویسه و در میان جمع دیوانه ها شروع به پز دادن میکنه ..... اون صحنه خیلی زیباست !

 

البته سرنوشت مارکز خیلی هم با خوبی و خوشی به انجام نمیرسه ولی نکته مهم اینه که اندیشه های سادیستی وی هنوز هم در جریان است تا جاییکه چند سال پیش پازولینی کارگردان ایتالیایی یک فیلم از روی کتاب "سالو 120 روز" مارکز ساخت و باعث شد بعد از اون فیلم کشته بشه ...... "سالو" هنوز هم یکی از وحشیانه ترین فیلمهای تاریخ سینماست.

Birthday Girl

این فیلم بطور اتفاقی دستم رسید. باز هم یه فیلم خوب دیگه که از دستم در رفته بود!

 

فیلم، داستان یه مرد خجالتی انگلیسی (بن چاپلین) رو روایت می کنه که از طریق اینترنت با یه دختر روس (نیکول کیدمن) دوست می شه و عاشق همدیگه می شن. بعد از اینکه دختر رو به لندن دعوت می کنه تا با هم بیشتر آشنا بشن، می فهمه این دختر اصلاًً انگلیسی بلد نیست! سعی می کنه دختر رو قانع کنه که به کشورش برگرده و رابطه رو قطع کنه اما به تدریج عاشق سادگی دختر می شه. شب تولدش، دو مرد روس که خودشون رو دوستان دختر معرفی می کنن با شراب و گیتار وارد خونه می شن و...

 

تازه از اینجا ماجرا شروع می شه! اولش فکر می کنیم با یه داستان تکراری بی مزه طرف هستیم که مشابه اش رو مثلاً در فیلم Original Sin دیدیم، اما هر چی بیشتر پیش می ریم فیلم ضرباهنگ سریعتری پیدا می کنه و متوجه حقایقی می شیم که اصلاً فکرش رو هم نمی کردیم. نیم ساعت آخر فیلم، از شدت هیجان روی لبۀ مبل نشسته بودم!

 

وینست کاسل (شوهر خانم مونیکا بلوچی) نقش یکی از این مردان روس رو بازی می کنه و مثل همیشه به خوبی از عهدۀ نقشش بر اومده. نیکول کیدمن می بایست در این فیلم دو سه بار تغییر شخصیت می داد که همه رو عالی از کار درآورده.

 

Jez Butterworth کارگردان فیلم هست (من که قبل از این نمی شناختمش) و تونسته فیلمنامه ای که دستش بوده رو به بهترین شکلی به فیلم تبدیل کنه. نکتۀ جالب اینکه هیچکدوم از عوامل فیلم اصلاً روس نبودن و حتی یک کلمه روسی نمی دونستن!

 

بعضی وقتها باید از صرف فیلم دیدن لذت برد؛ نه باید دنبال سبک ساختاری خاصی گشت و نه دنبال حرفی بزرگ. بعضی وقتها فقط باید سرگرم شد؛ این فیلم به بهترین شکلی اینکارو انجام می ده و تجربۀ لذتبخشی از تماشای یه فیلم بی ادعا و کم خرج رو برای بیننده باقی می ذاره.

دیدار با رابینسون‌ها (Meet the Robinsons)

Meet the Robinsons - دیدار با رابینسون ها

 (Meet the Robinsons)یکی از قشنگ‌ترین کارتون‌هایی است که دیده ام. محصول سال 2007 کمپانی والت دیسنی.

البته بعد از عروس مرده.

فیلم در واقع سه مطلب را به ما میگوید:

1 – این که هیچ وقت موقعی که شکست خوردیم جا نزنیم.

2 – زمان گذشته و حال و آینده در آن واحد وجود دارد ولی ما نمی‌بینیم.

3 – قورباغه‌ها به اندازه انسان‌ها توانایی دارند.

من نقد این فیلم را در دو مجله‌ای که می‌خوانم دیده بودم. یکی مجله "دوست بچه‌ها" و دیگری مجله "بچه‌ها گل آقا". دوست از فیلم بد گفته بود و گل آقا خوب.

فیلم را هفت فیلم‌نامه نویس نوشته‌اند.

داستان در باره پسری سرراهی است که به دنبال یک خانواده می‌گردد. برای هر زن و شوهری که برای قبول کردنش به فرزندی او را ملاقات می‌کنند اختراعاتش را نمایش میدهد ولی به دلیل شکست در اختراعات و به هم زدن اوضاع و احوال هیچ کس او را به فرزندی قبول نمی‌کند و ...

یکی از جالب ترین شخصیت‌های دوست داشتنی فیلم خانم لوسی هارینگتون است که حرکات او قابل توجه است. با اینکه نقش کمی دارد ولی در همین نقش کم هم بهترین شخصیت جای داده شده. هنگامی که آینده نشان داده می‌شود، نوع ساختمان سازی خیلی جالب است که باید ببینید. ولی نوع حمل و نقل را توضیح می‌دهم. شکل حمل و نقل در آینده به این شکل است که هرکس در موقع حرکت حبابی به دورش تشکیل می‌شود و به هر جایی که می‌خواهد منتقل می‌شود. در آنجا یک دست مکانیکی با انگشت به حباب می‌زند وحباب می‌ترکد.

در ضمن کلاه بدمن فیلم هم خیلی دیدنی است.

موزیک متن کارتون هم شنیدنی است. خصوصاُ خواننده خوش صدایی که به جای قورباغه‌ای می‌خاند. اسمش را نتوانستم در تیتراژ آخر ببینم.

وسایلی که اعضای خانواده رابینسون در آینده استفاده می‌کنند خیلی جالب است. از جمله دستگاه نقاش که در عرض چند ثانیه نقاشی می‌کند. یا روباتی که همه کاری می‌کند.. خوشگل‌ترین شخصیت کارتون هم لویس یعنی نقش اصلی داستان است.

زیباترین و کوبنده‌ترین سکانس فیلم هم سکانسی است که در پایان فیلم است. سکانسی که می‌فهمیم منشاء صدایی که مادر لویس را در اول فیلم ترساند، از کجا بوده است.

وقتی تمام جزئیات این کارتون را کنار هم گذاشتم دیدم که واقعاُ ارزش 4 ستاره را دارد.

دیدار با رابینسون‌ها (Meet the Robinsons)

Meet the Robinsons - دیدار با رابینسون ها

 (Meet the Robinsons)یکی از قشنگ‌ترین کارتون‌هایی است که دیده ام. محصول سال 2007 کمپانی والت دیسنی.

البته بعد از عروس مرده.

فیلم در واقع سه مطلب را به ما میگوید:

1 – این که هیچ وقت موقعی که شکست خوردیم جا نزنیم.

2 – زمان گذشته و حال و آینده در آن واحد وجود دارد ولی ما نمی‌بینیم.

3 – قورباغه‌ها به اندازه انسان‌ها توانایی دارند.

من نقد این فیلم را در دو مجله‌ای که می‌خوانم دیده بودم. یکی مجله "دوست بچه‌ها" و دیگری مجله "بچه‌ها گل آقا". دوست از فیلم بد گفته بود و گل آقا خوب.

فیلم را هفت فیلم‌نامه نویس نوشته‌اند.

داستان در باره پسری سرراهی است که به دنبال یک خانواده می‌گردد. برای هر زن و شوهری که برای قبول کردنش به فرزندی او را ملاقات می‌کنند اختراعاتش را نمایش میدهد ولی به دلیل شکست در اختراعات و به هم زدن اوضاع و احوال هیچ کس او را به فرزندی قبول نمی‌کند و ...

یکی از جالب ترین شخصیت‌های دوست داشتنی فیلم خانم لوسی هارینگتون است که حرکات او قابل توجه است. با اینکه نقش کمی دارد ولی در همین نقش کم هم بهترین شخصیت جای داده شده. هنگامی که آینده نشان داده می‌شود، نوع ساختمان سازی خیلی جالب است که باید ببینید. ولی نوع حمل و نقل را توضیح می‌دهم. شکل حمل و نقل در آینده به این شکل است که هرکس در موقع حرکت حبابی به دورش تشکیل می‌شود و به هر جایی که می‌خواهد منتقل می‌شود. در آنجا یک دست مکانیکی با انگشت به حباب می‌زند وحباب می‌ترکد.

در ضمن کلاه بدمن فیلم هم خیلی دیدنی است.

موزیک متن کارتون هم شنیدنی است. خصوصاُ خواننده خوش صدایی که به جای قورباغه‌ای می‌خاند. اسمش را نتوانستم در تیتراژ آخر ببینم.

وسایلی که اعضای خانواده رابینسون در آینده استفاده می‌کنند خیلی جالب است. از جمله دستگاه نقاش که در عرض چند ثانیه نقاشی می‌کند. یا روباتی که همه کاری می‌کند.. خوشگل‌ترین شخصیت کارتون هم لویس یعنی نقش اصلی داستان است.

زیباترین و کوبنده‌ترین سکانس فیلم هم سکانسی است که در پایان فیلم است. سکانسی که می‌فهمیم منشاء صدایی که مادر لویس را در اول فیلم ترساند، از کجا بوده است.

وقتی تمام جزئیات این کارتون را کنار هم گذاشتم دیدم که واقعاُ ارزش 4 ستاره را دارد.