فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

All hell let loose

All hell let loose - Hus i helvete

به جهنم، بگذار همه چیز نابود شود. محصول سال  ۲۰۰۲، سوئد.

***

اولین فیلم بلند سوسن تسلیمی. هنرپیشه توانا و مهاجر ایرانی مقیم سوئد در مقام کارگردانی، درامی سیاه در مورد یک خانواده ایرانی ساکن سوئد است. خانواده‌ای مرکب از یک پدر و مادر و دو خواهر و یک برادر و مادربزرگ پدری.

مینو، یکی از خواهران که مقیم آمریکاست به بهانه عروسی گیتا خواهرش به سوئد می‌آید. دوری وی از خانواده از او شخصیتی ساخته که مورد اعتراض پدر خانواده است. ادامه فیلم در بستر همین اختلاف پیش می‌رود.

پدر با فرهنگ ایرانی به سوئد مهاجرت کرده است. تقابل فرهنگ‌ این‌جا و آن‌جا، برای وی فضایی را ساخته است که روابط خانوادگی‌اش را تحت تاثیر قرار داده و تنش‌های بین افراد خانواده از یک طرف و پدر از طرف دیگر، پایان ناپذیر به نظر می‌رسد. در این میان مادربزرگ، خود جبهه‌ای جداگانه دارد ولی در خلوت خود راحت‌تر با این فرهنگ بیگانه کنار می‌آید.

 

فیلم به عنوان کار اول یک کارگردان، قابل قبول و موفق است. خانم تسلیمی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد که به سادگی در یک فیلم نمی‌گنجد. فیلم می‌توانست به مسائل و مشکلات کمتری از این خانواده بپردازد. کما این‌که سکانس‌هایی نیز در فیلم زائد به نظر می‌رسد که برای نمونه میتوان از آن‌چه بر مینو در آمریکا رفته نام برد. سکانسی که دوبار عینن تکرار می‌شود. گیرم در پایان دومی، وی به زبان می‌آید که می‌خواهم به خانه برگردم. -این خانه هم البته خانه‌ای در سوئد است و نه ایران.-

شخصیت‌های دیگری در فیلم هستند که بسیار سطحی و گذرا به آن‌ها اشاره می‌شود و سناریو از آن‌ها می‌گذرد. شخصیت‌هایی که خود می‌توانند قهرمان فیلم‌نامه دیگری باشند. از جمله کریم که جانباز جنگی است. این جانباز در سوئد چه می‌کند و به دنبال چیست؟ نمی‌دانیم. او می‌توانست هر کس دیگری هم باشد از این مثال‌ها باز هم می‌توانم بیاورم که البته همه و همه مربوط به سناریو است. با نگاهی به پشت صحنه فیلم و نیز بازی هنرپیشه‌ها می‌توان به درستی نتیجه گرفت که کار خانم تسلیمی در مقام کارگردانی قابل تحسین است. هدایت و بازی گرفتن از کسانی که حداقل دو سه تن از آن‌‌ها بازیگران آماتور بوده‌اند. کار طاقت فرسایی بوده است.

موسیقی فیلم تلفیقی از ملودی های ایرانی و عربی و کلن شرقی است و طبیعی هم هست. از این‌که در عروسی از ریتم‌های ایرانی مربوط به این گونه مراسم استفاده نشده بود، کار کم نظیری بود. البته ارکستر با برنامه‌ای که برای جشن تدارک دیده بود، طبعن نمی‌توانست ایرانی باشد.

فضای فیلم همان گونه که گفتم فضایی سیاه است. فیلم، فیلم تلخی است. روابط  انسانهایی با وطن گمشده. در تبیعد خود خواسته یا نخواسته که به هر صورت به ریشه و علت آن پرداخته نمی‌شود و نیازی هم نبوده چرا که حرف فیلم بر سر علل این سردرگمی فرهنگی نیست. آن چه که هست همین سردرگمی است. سردرگمی کسانی که می خواهند در فضایی بیگانه با فرهنگ خود زندگی کنند بی آن که بهای آن را بپردازند. چیزی که به درستی در مورد آن می توان گفت که : به جهنم، بگذار....

کارگردان تمامی اعضای خانواده را در پایان جمع می‌کند. جمعی که از پدر فقط صدای وی به گوش می‌رسد. صدایی که نشان از تسلیم وی به شرایط حاکم دارد.

 خانم تسلیمی به کلام نیاورد ولی فیلمش صدور یک حکم است:

در آن سوی مرزها، هیچ آغوش بازی در انتظار کسانی که با فرهنگ این سوی مرزها به آن‌جا می‌روند نیست.

***

مصاحبه با خانم سوسن تسلیمی را در مورد همین فیلم در وبلاگ چشمان زنان ببینید.

***

در تصویر خانم تسلیمی را می بینیم که در حال هدایت خانم بی بی عزیزی  ایفاگر نقش مادر بزرگ است.

نهمین دروازه (The 9Th Gate)

9Th Gate

سومین و بهترین فیلمی که از رومن پولانسکی دیدم همین فیلم نهمین دروازه است. با بازی جانی دپ (Johnny Depp) و لنا اولین(Lena Olin). همه چیز فیلم از همان شروع تیتراژ بی نظیر است.

داستان فیلم در باره یک دلال کتاب‌های قدیمی است به نام دین کورسو. یکی از مشتریانش کتابی دارد به نام "۹ دروازه، سرزمین سایه‌ها". وی که بالکان نام دارد معتقد است که از این کتاب سه جلد دیگر وجود دارد به زبان‌های لاتین، فرانسوی و پرتقالی و فقط یکی از آن‌ها اصل است و از دین کورسو می‌خواهد که در باره کتاب‌ها تحقیق کند. دین کورسو از وقتی کتاب بالکان را از وی می‌گیرد و کارش را شروع می‌کند، چهره‌های ناشناسی را در اطراف خود مشاهده می‌کند.

فیلم‌برداری نهمین دروازه توسط فیلم‌بردار ایرانی یعنی داریوش خنجی انجام گرفته که بسیار زیباست.

کورسو برای تشخیص کتاب اصل می بایستی معماهای کوچک زیادی را حل می کرد از جمله امضاهای پای تصاویر کتاب. منظور فیلم هم در کل این است که شیطان همیشه وجود دارد و به زیباترین وجهی هم  خود را نشان می‌دهد. جانی دپ  نقش دین کورسو و  (Emmanuel Signer) همسر رومن پولانسکی در نقش شیطان در فیلم بازی کرده‌اند. زیباترین صحنه فیلم هم پایان آن‌است. جایی که دروازه نهم به روی کورسو باز می‌شود. فیلم تا جایی که من دقت کردم –تاحالا سه بار بیشتر ندیدمش- اشکال راکوردی نداشت -برخلاف خیلی از فیلم های خودمان-.  موسیقی نهمین دروازه بسیار زیباست که بهترین قطعه آن هم در تیتراژ پایانی است.

جلوه‌های ویژه، طراحی لباس، دکورها و ....همه عالی هستند. یکی از بهترین بازیگران فیلم هم با این‌که نفش کوچکی دارد، خوزه لوپز رودرو (Jose Lopez Rodero)  است که در چهار نقش که دو بدو در کنار هم هستند ظاهر شده است.

خیلی منتظرم که تابستان زودتر بیاید که بتوانم چندین و چند بار دیگر ببینمش.