ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
نام نیکیتا میخالکف کارگردان جوان اتحاد جماهیر شوروی (که در تصویر همراه همسرش تاتیانا دیده میشود) برای سینما روهای پیگیر ما نامی آشناست. وی سال گذشته با فیلم "برده عشق" خود جایزه بهترین کارگردان را بدست آورد. وحالا نماینده اتحاد جماهیر شوروی در هیات داوران ششمین جشنواره جهانی فیلم تهران است.
وی با شرکت در فیلمهای "من در اطراف مسکو گردش میکنم"، "ندای نسلها"، "محفل نجیبزادگان"، "سرودی در باره مانشوک" و "چادر قرمز" تحسین فراوانی برانگیخت.
میخالکف در مدرسه تئاتری "شوکین" دوره هنرپیشگی دید و سپس از انستیتوی سینماتوگرافی دولتی شوروی (استودیوی میخاییل روم) در رشته کارگردانی فیلم فارغ التحصیل شد. او برای اخذ دیپلم خود فیلمی کوتاه به نام "یک روز آرام در پایان جنگ" در استودیوهای "موسفیلم" ساخت.
"آرامش در حضور بیگانگان" نخستین فیلم بلندی است که میخالکوف ساخت. او سناریوی این فیلم را با همکاری یک سناریو نویس جوان ولی با تجربه به نام "ادوارد ولودارسکی" نوشته بود. این فیلم از ظرافت، اصالت و مهارت خاصی برخوردار است و میخالکوف با روش ویژه خودش با وقایعی که فیلمسازان دیگر تصویر کرده اند روبرو میشود.
خود میخالکف در نقش "بریلوف" که یک رهبر آنارشسیت است ظاهر میشود و به نحوی درخشان از عهده ایفای این نقش بر میآید. این تنوع استعدادها و علائق در مورد میخالکف یک امر تصادفی نیست. او نتیجه "واسیلی سوریکوف" نقاش بزرگ روس، نوه "پیوتر کونچالووسکی" نقاش برجسته شوروی" پسر "سرگئی میخالکف" شاعر و نمایشنامه نویس معروف و "ناتالیا کونچالووسکایا" نویسنده و مترجم و کوچکترین برادر "آندرهی میخالکف" فیلمساز شهیر شوروی است. کوچکترین عضو این خاندان به خوبی توانسته است لیاقت و شایستگی خود را به اثبات برساند.
"برده عشق" ساخته "نیکیتا میخالکف" لحنی ملودراماتیک دارد و تلاقی دنیای ساده فیلمهای صامت را با واقعیت گزنده و وقایع انقلابی سال 1918 نشان میدهد. و موفقیتش ثابت کرد که توفیق اثر نخست او بر حسب تصادف نبوده و وی یک فیلمساز خلاق است. "پیانو کوکی" آخرین اثرش نیز بسان "برده عشق" یک فیلم درخشان بوده و اگر فیلمش به موقع به تهران برسد، برای تماشاگران علاقمند به نمایش در خواهد آمد.
***
متن و تصویر از:
بولتن روزانه ششمین جشنواره جهانی فیلم تهران، شماره 3، جمعه 27 آبان 1356
من نمی فهمم شما این پست ها رو برای چی می نویسین؟ برای سوزاندن دل و سایر جاهای ما؟
شما که نه. خودم. تقاص کفران نعمتیه که در سال ۵۷ کردم.
che posthaye khobi mizari..man moondam az koja mairi in postharo??! beharhal ma ke lezta mibarim
این مجله ها هستن. از بین نمیرن. سندی برای داوری در تاریخ هستن.