ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پت گرت و بیلی د کید / Pat Garret & Billy the Kid
ساخته: سام پکین پا / Sam Peckinpah
***
Spoiler
این متن ممکن است داستان فیلم را تا به آخر بگوید.
***
پت گرت و بیلی د کید، دو دوست بوده اند. در کوران حوادثی که بر این دو گذشته، پت کلانتر شده است. بیلی هم کسی را کشته. تا اینجا را در نریشن و نماهای اول فیلم میبینیم. پت به نزد بیلی میرود که دستگیرش کند. بیلی به این بهانه که در حال حاضر سرش را پایین انداخته و سرگرم کار خودش است تن به تسلیم نمی دهد و با هم درگیر می شوند و ........
سام پکین پا، چند فیلم در ژانر وسترن ساخت که خوش ساخت ترین آنها همین پت گرت و بیلی د کید است. با بازی جیمز کابرن فقید (پت) و کریس کریستوفرسون (بیلی).
قبل از این فیلم، پکین پا جونیور بانر را ساخت. تصویری که از دنیای غرب بعد از عبور از دوران پت گارت .... میدید. یعنی کابویی که براستی کابوی بود و گاوباز. چیزی که در وسترن های دیگر خیلی کم به آن پرداخته می شد و در نهایت با چند شات بر یک محوطه پرورش گاو و بسیاری مواقع اسب به جای گاو، سر و ته این کابوی هم آورده میشد.
پت و بیلی دو تن از اسطوره های دنیای غرب وحشی، حداقل آن گونه که هالیوود القا میکند، هستند. اسطورههایی چون لوک خوش شانس، بت مسترسون، بوچ کاسیدی و ساندینس کید.....
خشن ترین تصویری که سام از دنیای وسترن دارد در سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور متجلی است. بگذریم از این که شاید بتوان صلیب آهنی را بهترین فیلم او دانست. ولی فاصله بین ارزش فیلم هایش از نظر من به عدد یک هم نمی رسد.
ژان پیر ملویل دوستدار تبه کاران بود و سام پکین پا را شاعر خشونت لقب داده اند. او در بسیاری از فیلم هایش نگاه مظلومانه ای به کاراکترهای خلاف کار خود داشت و برایشان دل میسوزاند. سگهای پوشالی، این فرار مرگبار، این گروه خشن، .... خشونت حاکم بر فیلمهایش مرز ندارد. خشونتی که مانند فیلمهای بعد از او به شکل چندش آور خودش را نشان نمیدهد و هر بینندهای را می تواند پای دیدن هر یک از فیلمهایش بنشاند. تمامی نماهای قتل و کشتارهای این فیلم، همچون دیگر فیلمهایش اسلوموشن است. گویی می خواهد لحظه به لحظه آن را نشان دهد که حتا یک پلان برای دیدن جا نماند. لازم به یادآوری است که این سبک حتا اگر قبلن سابقه داشته باشد، ولی به نام او ثبت شده است.
آقای پکینپا، از ابتدای فیلم تکلیف خودش و تماشاگر را در مورد پایانی که آن نیست که شما میبینید، روشن میکند. در همان چند نمای اول فیلم، نشان می دهد که پت گرت کلانتر، در حالی که سال ها قبل بیلی د کید را کشته است، خود به قتل میرسد. اینجاست که این فیلم ساز صاحب نام، تماشاگر را به جدال میطلبد . و باید منتظر دیدن فیلمی باشید که پایان آن را می دانید. و این یعنی فیلم پایان دیگری هم دارد. پایانی که به قضاوت در مورد مرگ این دو می نشینید.
سام در این فیلم یکی از کلاسیک ترین قالب های فیلم وسترن را میشکند. چرا که شاید خودش هم در انتخاب قهرمان فیلمش ممکن است تردید کرده باشد. آیا پت با حکم و قوانین یک جامعه مدنی قهرمان فیلم است یا بیلی؟
اما چه کرده؟
در فیلم های وسترن قهرمان معمولن با لباس سفید و روشن و شیک ظاهر میشود. و ضد قهرمان در لباس سیاه. اما پکینپا این کار را در این فیلم برعکس کرده. با این که پت به ظاهر شیک تراست ولی بیلی و طرز لباس پوشیدنش با چهره ای گیرم نه جذاب تر، که دلنشین تر از پت به تماشاچی نشان داده میشود. چرا که کریستوفرسون در جذابیت چهره به گرد کابرن هم نمیرسد.
کاراکتر بیلی د کید را شاید بتوان چون عیاران ایران بدانیم. البته درجه خلافکاری عیاران به بیلی نمیرسد. شاید عیاران در تصور خیلیها اصلن خلافکار نباشند. ولی هستند. چون ساده لوحی است اگر فکر کنیم که کسب اموالی که قرار است نصیب محرومان اجتماع شود، ممکن است بی خشونت باشد.
در این فیلم یک دوئل بیتا را هم شاهدیم. دوئلی بین بیلی و کسی که یک وقتی معاون کلانتر بود و برای گرفتن جایزه با او مواجه میشود. حدس شکل و پایان این دوئل تقریبن از کسی بر نمی آید. سکانسی کاملن یکتا.
موسیقی فیلم کاری شنیدنی از باب دیلن است. این موسیقی همراه با صدای باب را میتوان بارها و بارها گوش کرد. در زمان ساخت فیلم، دیلن محبوبترین خواننده جنبش اعتراضی هیپیها بود. او هنوز هم یک هیپی است.
آهنگی از باب دیلن را از لینک زیر می توانید بشنوید. البته اولش شعری از سعدی را خودم خوانده ام که بعد از دانلود فایل، می توانید صدای خودم را با فست فوروارد رد کنید و بعد صدای باب را بشنوید که آهنگ مشهور و زیبایش را می خواند:
یعنی: ضربه هایی بر دروازه بهشت
جایی از فیلم را خیلی دوست دارم. آن جا که بیلی در اوج قدرت و فرصت است و در حالی که یکی از اطرافیانش به او میگوید که چرا پت را نمی کشد در حالی می تواند این کار را بکند، پاسخ میدهد:
"خب اون دوست منه".
***
عکس های زیر:
از بالا به پایین:
کریس کریستوفرسون در نقش بیلی د کید.
تاب بازی کودکان با طناب دار
باب دیلن و کریستوفرسون
جیمز کابرن در نقش پت گرت، در آینه به خودش شلیک میکند.
نمی دونم چه فرقی هست بین فیلم های سام پکین پا و فیلم های جان وین. با اینکه هر دو در یک ژانر هستن، اما ۱۸۰ درجه با هم متفاوتن. هیچوقت فیلمای جاین وین رو دوست نداشتم اما فیلم های پکین پا رو می شه بارها دید و واقعا حال کرد. البته اینجور فیلم ها رو ترجیح می دم دوبله ببینم.
نسخه شما دوبله اس؟
جان وین خب بازیگر بود. گاهی فکر کردم که به جای کابرن وین رو اگر می آورد توی فیلم چطور میشد؟ ولی کاریزمای وین اجازه مردنشو بهش نمی داد. ببینم اصلن فیلمی از وین سراغ داری که توش بمیره؟
شاید یک فیلم جنگی باشه ولی توی همه فیلماش پیروزی زنده بود.
متاسفانه نه. دوبله نیست. دوبله اش خیلی حال می داد. با اون دوبلورهای بی تای زمان رژیم گذشته.
من بعدن فکر کردم که شاید تو منظورت جان فورد بوده و نوشتی جان وین. که در اون صورت پاسخ من چیز دیگه ای می شد. اونوقت.
نه منظورم همون جان وین بود، بعنوان بازیگر. آخه جان وین هم مثل کلینت ایستوود برای خودش کاریزمایی داشت که اغلب کارگردانی رو تحت تاثیر قرار می داد. اگه دقت کنین می بینین بیشتر فیلمهاش یه شکل هستن. از نظر سبک می گم. اونوقت!
اصلن جان وین کارگردان تعیین می کرد. یعنی خودش که نه. تهیه کننده. اول می خواست یک فیلم با جان وین بسازه بعد دنبال کارگردان و سناریو می گشت. اونوقت.