فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

جدایی نادر از سیمین



از زمانی که با سینما آشنا شدم تا به امروز حدود پنجاه سالی می گذرد. اولین فیلمی که چون یک رویا به نظرم می آید فیلمی بود که ناطق نبود. همه از جمله عمه زاده مرحومم که در کنار دستم نشسته بود و بی آگاهی خانواده ام مرا دزدکی به سینما برده بود، هر چند ثانیه یک بار یک متنی را می خواندند. من کوره سوادی داشتم در حد خواندن کلمات ن و ب. تا می خواستم ن و ب را در متن بخوانم تصویر از روی پرده جادویی نقره ای به کناری می رفت و دو باره مردان و زنانی با چشمهای ریمل کشیده و سیاه بر پرده ظاهر می شدند. ولی دقیقن فیلم دومی را که به یاد دارم اسپارتاکوس بود. خیلی طول کشید تا فهمیدم کوبریک، آن را نقطه تاریکی در کارنامه سینماییش می داند.

تا دوازده یا سیزده سالگی فیلمی ندیدم که متفاوت با بقیه باشد. تا این که در همان روزگاران فیلمی دیدیم در شهری که دیگر خیلی از آن دورم. شهری که اکنون شاید اصلن سینما نداشته باشد. مزد ترس. ساخته هانری ژرژکلوزو؟؟!!!

این فیلم شکل دیگری از سینما بود. انگار فقط من دوستش داشتم. به اصرار من به دیدن این فیلم رفتیم. کل خانواده. نا گفته نماند که، دیدن مزد ترس مدیون نوشته ای در زیر بنر فیلم در یکی از دو چهاراه شهر، هم، بود:

برنده جایزه اول فستیوال فیلم کن.

سالش را بعد ها فهمیدم. 1953.

این جا بود که فهمیدم به غیر از اسکار جشنواره های دیگری از فیلم هم هست. کن. بعدها با ونیز و برلین و تهران هم آشنا شدم.

و این سال 1953 یعنی یک سالگی من. ولی من دوازده سال بعد از آن مزد ترس را دیدم. و دیگر آن را ندیدم. مزد ترس در آن حال و هوا فقط یک چیز برای من داشت و بعد از بیرون آمدن از سینما مدام در گوشم زمزمه می شد. ایو مونتان بود یا کلوزو؟:

"تو این  چیزی که می بینی، اینی نیست که ما داریم به تو نشان می دهیم. این سینماست. می فهمی یا نه؟ سینما سنگام نیست. سینما گنج قارون نیست. سینما یعنی مزد ترس"

این بود که تازه دستم آمد که انگار باید بعضی فیلم ها را بیشتر دید. یا نه، باید یک جور دیگری دید. فیلمی که برایت مهم نباشد آخرش چه می شود. اگر هم مهم باشد، یکبار دیگر هم آن را ببینی.

در همان روزگار فیلم های دیگری چاشنی مزد ترس شدند. ماجرای نیم روز فرد زینه مان. مرد آرام جان فورد. یک قدم تا مرگ و دلهره ساموئل خاچیکیان. که دو تای آخر، دنیای وحشت من بودند.

دنیای سینمای آوانگارد من آرام آرام بزرگتر شد. با حضور کسانی چون: فدریکو فلینی با جاده و آلفردهیچکاک با روانی. شانزده ساله بودم که با پارتی بازی وارد سینمایی در شهر کوچک دیگری شدم و  آگراندیسمان مایکل آنجلو آنتونیونی را دیدم.

زان پس اگر برای تفریح و گذران وقت به سینما می رفتم، به طور مطلق فیلم را نمی دیدم. چرا که می دانستم سلیقه ام افت می کند و نیز کفران نعمت است اگر:

"بچه رزماری" پولانسکی را نبینم.

"دلال" ساتیا جیت ری را نبینم.

"راشومون" آکیرا کوروساوا را نبینم.

"پرتقال کوکی" کوبریک را نبینم. 

روشنی های شهر روبن مامولیان را نبینم. 

مهر هفتم اینگماربرگمن رانبینم.

"سالهای آتش زیر خاکستر" محمد لخدرحمینه را نبینم.

"آنی هال" وودی آلن را نبینم.

"سامورایی" ژان پیر ملویل را نبینم.

"مرگ در ونیر" لوکینو ویسکونتی را نبینم.

"در غربت" سهراب شهید ثالث را نبینم.

"اون شب که بارون اومد" کامران شیردل را نبینم.

"غریبه و مه" بهرام بیضایی را نبینم. 

"دوئل" استیون اسپیلبرگ را نبینم.

"دایره مینای" مهرجویی را نبینم.

"جمعه سیاه" امیر نادری را نبینم.

"راننده تاکسی" مارتین اسکورسیزی را نبینم.

"شورت کاتز" رابرت آلتمن را نبینم.

"بزرگراه گمشده" دیوید لینچ را نبینم.

"آفساید" جعفر پناهی را نبینم.

"کپی برابر اصل"* عباس کیارستمی را نبینم.

خسته شدم.....................

.................................

.................................

"جدایی نادر از سیمین" اصغر فرهادی را نبینم.

 

***

نظرات 20 + ارسال نظر
سورنا چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:27

مثل همیشه عالی نوشتید.باعث شد تصمیم بگیرم که با سینما آشتی کنم.

مگه قهری با سینما؟
سورنا تو هم؟
آه پس ای خنجرها مرا در میان گیرید.

دایناسور جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
فیلم شناسی خوبی بود. یه لیست خوب از فیلم های خوب.
اما بازم نقد جدایی... نشد.
من منتظرم

فکر کردیم در باره جدایی نادر از سیمین باید بنویسیم:
فیلمنامه عالی بود.
کارگردانی عالی بود.
بازیا عالی بود.
مونتاژ عالی بود.
............عالی بود.
...........عالی بود.
.......عالی بود.
در باره فیلم هایی که به آن ها می گویند:
سینما
نمی توان چیز دیگری نوشت.
همین که در کنار این آثار می نشیند و از خیلی از این ها هم سر تر است، نمی شود نقدش؟

نیره جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 15:21 http://www.bahareman.blogsky.com/

آقا! ما فیلم رو دیدیم اگه می خواهید بنویسید، بنویسید...
امضا: خودخواه

دوبار دیدید؟ یا یک بار؟ تمام قفل هایش برایتان باز شد؟ یا نشد؟
هرچند بهرحال ما بیشتر از این نمی نویسیم.

حمید جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 19:59 http://www.shaiadkeaiande.blogfa.com/

"باره فیلم هایی که به آن ها می گویند:
سینما
نمی توان چیز دیگری نوشت.
همین که در کنار این آثار می نشیند و از خیلی از این ها هم سر تر است، نمی شود نقدش؟ "

کاملن موافقم.( البته میتونستید در نقد کاستی های فیلم رو هم بگید. چون این نهایت سینما نیست البته اگر سینما نهایت داشته باشه! )

این پستتون خیلی دوست داشتنی بود.
ممنون

راستش اگر یک کاستی هم در فیلم بود نقدش می کردم. ولی واقعن چیزی به ذهنم نمی رسد. اگر هم چیزی باشد آنقدر کوچک است که در کلیه فیلم های بی نقص تاریخ سینما یکی دو تاییش دیده می شود.
در ضمن ببینم نام وبلاگ شما عوض شده؟ چون من شما را لینک کرده بودم.
بهرحال با این اسم هم لینک می کنم.
من حالم خوبه؟

فیروزه شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:40

من حسودیم شد به این فیلمهایی که دیدی

جدایی نادر از سیمین هم به حق در کنار این آثار جای می گیره

با توجه به دنیای اینترنکست، هر کدام از این ها را که بخواهی می توانی ببینی.

روزبه یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

بعد از ظهر سگی... سرپیکو..
لومت هم رفت

در غربت مرگ غم تنهایی نیست
یاران عزیز آن طرف بیشترند

فریدون مشیری

حمید یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:05 http://shaiadkeaiande.blogfa.com/

نه اسم وبم همین بود !
من هم شما رو لینک کرده بودم!
...........................................
چرا به نظر من یک نقص داستانی وحشتناک داشت. که بهتون میگم.
این سوتی هم به مفهوم فوق العاده ی فیلم در !!
چه کرده توی IMDb
6,251 votes

خب نگفتی که.
آی ام دی بی یک مشکلی داره و اونم اینه که رای به فیلم را تا یک حدی به تعداد کرده. این مشکل آی ام دی بیه. ما هم کاری بهش نداریم. به نظر من هم کاملن درسته که فیلمی که با شونصدهزار رای میشه مثلن بست و پنجم با فیلمی که با شش هزار ریای مشه بیست و چهارم خیلی قرف داره.
اگه منظورت این بوده. وگرنه من در جهانی زندگی میکنم که تحصیل کرده هاش و اینترنتی هاش اصلن آی ام دی بی رو نمیشناسن وگرنه شاخ فیل را می شکستند.

حمید یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:15 http://shaiadkeaiande.blogfa.com/

اشتباه فیلمنامه اینه :
پزشک قانونی به راحتی میتونه زمان مردن جنین رو اعلام کنه.
پس میتونستن بفهمن بچه توی تصادف راضیه مرده یا زمان هل دادن نادر.

البته شاید توجیهی براش باشه. شما که فیلم رو بیشتر دیدین به نظرتون توجیهی براش هست؟


من به شکلی اینو پرسیدم. ولی درگیری نادر با راضیه اونقدر به این زمان نزدیکه که نمیشه اینو ازش فهمید. خود آن ها هم مشکل دارند. وگرنه راضیه همان طور که از اسمش پیداست -راضیه، این نام بی مورد انتخاب نشده- آدمی نیست که بخواد این مشکلی که براش پیش آمده را به گردن کسی دیگری بیندازد. این را با توجه به فیلم می توان دید. مشکل او فقط و فقط با تهمت دزدی است که حق هم دارد. او دزد نیست. بهرحال و اصلن در این مورد دادخواستی هم صادر نمیشود که پزشک قانونی بخواهد دخالت کنه. وگرنه در صورت ورود پزشک قانونی به قضیه این مساله روشن می شد.

شهرزاد یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 17:54 http://se-pi-dar.blogsky.com

شاید خیلی از این فیلم‌ها را ندیده باشم ولی فرهادی با آفرینش جدایی نادر از سیمین لذت دیدن فیلمی در حد و اندازه های یک فیلم جهانی و ماندگار درست مثل همین فیلم هایی که از آن ها نوشته اید و بسیاری دیگر که نامی ماندگار از خود به جا گذاشته اند را به مخاطب خود بخشید. فیلمی که یک سر و گردن بلندتر از کارهایی بود که این چند سال در سینمای ایران دیده بودیم،‌ شاید خیلی مقایسه خوبی نباشد ولی دیدن جدایی... برای من مثل این بود که بعد از خواندن ناگزیر چند کتاب نه چندان خوب - که خواننده را به وسواس دیدن و نخواندن دچار می کند - بنشینی و مثلن حاجی آقای هدایت را بخوانی. جدایی نادر از سیمین رو اثری دیدم یک دست، هماهنگ پر از ظرافت های ویژه و خلاقانه که لحظات زیادی مخاطب رو به نگاه کردن و دیدن و فکر کردن وامی دارد.

این نوشته شما می تواند یک نقد فیلم خوب را در مورد این فیلم برساند.
حالا به قول ریاضی دانها که من البته جز آن ها نیستم، توی پرانتز بگویم:
به نظر شما جدایی نادر از سیمین با جدایی سیمین از نادر فرق دارد یا ندارد. به شکلی بگویم که کارگردان با این نام گذاری به شکلی، نظر شخصی اش را از اول نگفته است؟
بگذریم که نام این فیلم در IMDB کلن، جدایی است.

حسام دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 http://hessamm.blogsky.com

چون تصادف راضیه با ماشین یک روز قبل از درگیریش با نادر بوده، پزشک قانونی نمی تونه متوجه زمان دقیق مرگ جنین بشه. این اصلا سوتی فیلم نیست.

شاید تنها چیزی که بشه بهش انتقاد کرد، پنهان کردن بخشی از داستان از تماشاگر باشه. این رو خیلی ها نپسندیدن و گفتن کارگردان با ما صادق نبوده.

اگر اسم اینکار رو عدم صداقت بذاریم، پس تکلیف فیلم هایی که داستان رو به شکل غیرخطی روایت می کنن چی می شه؟ مثل Amores Perros؟

از نظر خود من تنها ایرادی که می شه به فیلم گرفت انتخاب سارینا فرهادی در نقش یک دختر یازده ساله اس که خب اصلا بهش نمیومد... بازی لیلا حاتمی هم در حد بازی بقیه نبود و همون لیلا حاتمی تمام فیلم های دیگه بود.

این دو ایراد رو هم به زور از فیلم گرفتم وگرنه فیلم واقعا هیچ ایرادی نداره.

یعنی اگه امسال این فیلمو برای اسکار معرفی نکنن خودم شخصا می رم دم در وزارت فرهنگ تحصن می کنم!

من سارینا فرهادی رو موافقم.
من بار اولی که سکانس خیابان رو دیدم و دیدم که بی مشکل تمام شد خب ایراد گرفتم. چرا که سوسپانسی نالازم به نظرم رسید. ولی همین که معلومم شد که تصادفی در کار بوده تحسینش کردم. اگه قرار بود تصادفش با ماشین نشون داده میشد از وسطای فیلم میشد اومد بیرون از سینما. یا فوقش ملت توی سینما داد میزدن خب چرا نمیگی تصادف کردی نامرد......

من فکر کنم اون یکی فیلم به اسکار معرفی بشه.

حمید دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:33

خب چون یک روز قبل از درگیریش بوده به راحتی میتونن بفهمن که مثلن پانزدهم مرده یا شانزدهم.
در ضمن اقا محسن حرف شما صحیحه در مورد راضیه. اما بحث بحثه دادگاهه. و خود راضیه توی یه صحنه میگه پزشک قانونی اعلام کرده که بچه به خاطر ضربه مرده. پس پزشک قانونی هم رفتن.
توجیهی که به ذهنه خودم رسید اینه که شاید بچه اصلن توی تصادف یا موقع درگیری نمرده و فقط اون موقع باعث ضرب دیدنش شده و روز بعد مرده.
گرچه فکر کنم پزشک قانونی بتونی تشخیص بده ضربه ی باعث مرگ بچه کی بوده...
نمیدونم.............................. !!

در مورد تخصص پزشک قانونی من بضاعتی ندارم که صحبت کنم.
ولی در مورد بقیه نوشته ات باید بگویم که اینجا می رسیم به یکی دیگر از پیچیدگی های فیلم. راضیه هم مطمئن نیست و شک دارد. او می گوید: نمی توانم قسم بخورم.
این قسم نخوردن به هر دو شکل برمی گردد. نادر او را هل داد و او به نرده ها خورد. قرار نیست که زن آبستن فقط از جلو به مانعی بخورد که بچه اش بیفتد. شاید عقب عقب رفتن در اثر ضربه نادر و برخورد با نرده هم به جنین آسیب برساند.
یک جای دیگر را هم یادآوری می کنم که دخترش وقتی سر را به شکم او می چسباند می گوید صدایی نمی شنود. و به نظر می رسد در اثر تلقین مادر او هم صدایی از رحم مادر می شنود.

شهرزاد سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:42

نام فیلم پارادوکس قشنگی با چیزی که تو فیلم می بینیم داره و فکر می کنم این انتخاب هم عمدی بوده گویی این تضادها قرار است در نهایت بیننده را به یک نتیجه برسانند.
در طول فیلم این جدایی بیشتر از سمت سیمین اتفاق می افته ولی آیا این جدایی با آنچه از نادر در فیلم می بینیم و می شناسیم پیشتر اتفاق نیفتاده؟ این همان عدم اعتماد و تردیدی است که هر گونه تلاش برای تفاهم و ادامه زندگی این دو را تحت تاثیر قرار می ده و در نهایت حتی تردید ترمه را در انتخاب یکی از این دو برای زندگی به دنبال داره ، واقعن کدام یک را باید انتخاب می کرد و آیا اصلن فرقی هم داره؟

در مورد پنهان کردن بخشی از داستان فیلم هم فکر می کنم این کار به جدابیت فیلم کمک کرده و این برداشت هایی که مخاطب طی فیلم و به مرور از فیلم می کنه خواسته خود فرهادی بوده

با آنچه که در فیلم دیدیم و کلن شناختی که از آقای فرهادی داریم نام فیلم هم همین است که شما گفتید.
این که نوشتید جدایی بیشتر از جانب سیمین اتفاق می افتد درست است بدون این که نقش نادر را هم فراموش نکنیم. چرا که در ابتدای فیلم می بینیم، مشکل اصلی نادر وجود پدرش است. و پر بیراه هم نیست. ولی در سکانس پایانی که همه لباس سیاه بر تن دارند به راحتی می توان حدس زد که این خانواده عزادار است. و عزادار کسی جز پدر نیستند. بنابراین عنوان کردن مشکل پدر از طرف نادر بهانه است. چرا که رسمن دارد از سیمین جدا می شود.
و نیز ترمه به نظر من انتخاب خودش را کرده ولی نمی تواند پیش این دو که شاید اصلن مساله شان ترمه نیست، نمی تواند عنوان کند.
خود من وقتی خودم را به جای ترمه می گذارم جوابم این است.:
من می خواهم که یک موسسه ای سرپرستی مرا به عهده بگیرد

پارسا سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 18:03

به نظر من بهترین فیلم جشواره ی امسال "جدایی نادر از سیمین به کارگردانی اصغر فرهادی است کارگردانی که بهترین کارگردان دهه ی هشتاد هم شد ..
فیلم مانند تجربه‌های قبلی این کارگردان و به ویژه "درباره الی" و "چهارشنبه سوری" درباره قضاوت کردن و موقعیت‌های دشوار و نفسگیری است که رویه‌های دیگری از شخصیت‌ها را نشان می‌دهد، اصغر فرهادی استاد نمایش شرایط تراژیک و ویران‌کننده‌ای است که انسان‌ها در آن اسیر می‌شوند و قدرت تغییر آن را ندارند، حتی اگر بتوانند با وقت‌کشی فرجامشان را به تاخیر بیندازند قادر به عوض کردن سرنوشت محتومشان نیستند.
جدایی نادر از سیمین" قصه‌گویی را رعایت می‌کند، تا انتها از تماشاگر پیش می‌افتد و کارگردان ابایی ندارد از این که ابتدا به قصه و روایت فکر کند و بعد به دنبال مطرح کردن دغدغه‌هایش درباره زوال ارزش‌های اخلاقی و... باشد. در قصه یکدست و منسجمی که فرهادی برایمان تعریف می‌کند معانی و مفاهیم به شکلی نامحسوس زیر لایه‌های قصه‌اند.

تاثیرگذاری بیشتر سکانس‌های فیلم‌های فرهادی به دلیل همین فضاسازی واقع‌گرایانه اما کاملا فکر شده است، سکانس‌هایی که حجت (شهاب حسینی) پرخاشگر و عصبی است، یا سکانس حضور او در آشپزخانه کنار همسرش، سکانس گریه نادر در حمام و... حال و هوایی ویژه به "جدایی نادر از سیمین" می‌دهد و تماشاگر را متاثر می‌کند.

یکی از امتیازهای جذاب فیلم‌های فرهادی به چالش کشیدن باورهای ذهنی تماشاگر است، او در مقام نویسنده این قدرت را دارد تا مدام رویه‌های مختلف شخصیت‌هایش را نشان بدهد، ذهن تماشاگر موقع دیدن فیلم‌های فرهادی بازی می‌خورد، ماجرای سقط جنین زن ابتدا به نظر یک کلاهبرداری است، نادر بی‌تقصیر به نظر می‌رسد و... اما در انتهای فیلم ما هم مانند راضیه (ساره بیات) در تردید هستیم و این تردید نسبت به واقعیت شخصیت‌ها است که باعث می‌شود بارها دیدن "جدایی نادر از سیمین" همچنان جذاب باشد.

فیلمی که جایزه هایی رو که به دست آورد حقش بود وکیفیتش از هر نظر از سینمای ایران یه قدم شایدم بیشتر جلو بود وحتی میتونست توی اسکار هم شرکت کنه.

:به قول آلفرد هیچکاک که میگه اول باید بینندتو سرگرم کنی بعد که درگیرش کردی موضوع اصلی رو بیان کنی واصغر فرهادی دقیقا این کارو هنرمندانه انجام داده.



ما لنگ انداختیم.
اجازه بدهید یک دعوت نامه برای عضویت شما در این وبلاق وزین بفرستیم که بیایید و نقد فیلم کنید.

نیره سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:50 http://www.bahareman.blogsky.com/

امشب آمدم چیزی بنویسم ولی... یادداشت پارسای گرامی جایی برای حرف های ناقصم نگذاشت. درود

پارسا چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 16:38

شما لطف دارید قربان
نیازی به دعوت نامه نیست
اگه حرفی برای گفتن داشته باشم خدمت میرسیم

حرف که حتمن برای گفتن دارید.
فکر کردم فیلمهایی هست که برایتان ارزش دیدن و نوشتن در باره آن را دارد. و چه خوب بود که در اینجا می نوشتید.
باز خودتان صاحب اختیارید و بس.

پری کاتب دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 20:56 http://www.babaee1.persianblog.ir

ای باری کلا
همه ی اینا رو دیدین؟

خب آره. ما به اندازه کره زمین عمر کرده ایم.

دایناسور سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:15 http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
آقا سیروس که ننوشت .
من یه چیزی نوشتم بخونید ممنون می شم

سیروس سالها پیش قول داد در مورد کپی برابر اصل بنویسه. که ستاره زدم توی متن و پانویسم مربوط به اونه.
چشم میام و میبینمتون.

حمید پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 http://www.shaiadkeaiande.blogfa.com/

آقا خیلی وقته چیزی ننوشتین. دلمون تنگ شد...

امیدوارم همین روزا شبهای روشن ویسکونتی رو بنویسم.
بعد از حدود چهل سال چند روز پیش دوباره دیدمش. یک بار دیگه ببینم میزارمش اینجا.

دایناسور سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:48 http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
کجایید قربان؟

زیر دست و پا.

حسیبه چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:59

من فیلم سه بار دیدم فیلم خوبه ولی به دو سه جاش نقد دارم چون همه طرفدار فیلم هستند جرات ندارم زیاد روش مانور بدم فقط یکیشو میگم
نقش سیمین تو این فیلم به نظر من خوب پردازش نشده یعنی اگه سیمین به اندازه ی نادر خوب نقشش پردازش می شد وبه مادر فیلم اقای فرهادی اهمیت میداد بدون شک پایان باز فیلم کاملا پایان باز بود و فیلم فوقوالعاده تر میشد یعنی به نظر من ماتو این فیلم به عینه متوجه شدیم وزنه ی پدره سنگین تره من این رو یه عیب برا فیلم میبینم چون باید نادر و سیمین یک مقدار زور داشتن تا ما اون وقت دنیاشونو بدون شخصیتشون در نظر می گرفتیم .
اگه جواب بدین که اشتباه نظرم یا درسته خوشحال می...

اولن نظر دادن هیچ ربطی نباید داشته باشه به نظرات دیگران. سر همه سلامت. نظر دادن حق آدمه. اتفاقن ما داریم می گردیم کسی رو پیدا کنیم که نظری متفاوتی بتونه بده.
این که نوشتید اگر ........... پایان فیلم باز بود:
خب آقای فرهادی نخواسته آخر فیلمش باز باشه. اصلن بسیاری از فیلم های فرهادی اینجوریه. در باره ی الی هم همینه. فیلم اصلن قرار نیست یک داستان مستند تعریف کنه. خیلی از جذابیت فیلم ها به این برمیگرده که به تعداد تماشاچیان پایان داشته باشه. این که نوشتید آیا نظرتون درسته یا نه بگم که منم عین آقای فرهادی یادگرفتم که سعی کنم قضاوت نکنم. نظر شما حتمن درسته و با اون نظر خب پایان فیلم فرق می کرد و می شد فیلم شما. این هیچ منافاتی با درستی یا نادرستی نظریه نداره. شرطی می گذارید و پایان را عوض می کنید. خب خوبه. این هم نظریه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد