فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

لامپ 100


نویسنده و کارگردان: سعید آقاخانی

گریم: عبدالله اسکندری

بازیگران: محسن تنابنده – ساره بیات...... و آهنگی با صدای محسن چاووشی

معتادی تصمیم می‌گیرد که اعتیاد خود را ترک کند.

شاید با دو سه سطر بالا هرآنچه را که باید در این فیلم بگویم، گفته باشم. ای کاش سناریو شکل و روال سایر فیلم‌هایی از این دست را نداشت. اگر کس دیگری همین را نوشته بود، نامش در بالا نمی‌آمد. سناریو آزارم داد. معلوم نیست از کجا و چگونه یک معتاد می‌تواند مانند قهرمان فیلم تصمیم بگیرد که اعتیاد را ترک کند. و اگر این همه‌گیر باشد، چرا حجم انبوهی از معتادان را در کشور شاهدیم.

چندی پیش گذرم به خیابان مولوی تهران افتاد. برای اولین بار در عمرم در زیر شمشادها دسته‌های معتادانی  را دیدم که دوتا دوتا و سه‌تا سه‌تا راحت و آسوده و حتمن فارغ از دغدغه دستگیری، نشسته بودند و همه چیزی می‌کشیدند. این جز به این معنی است که تعداد آنقدر زیاد است که واقعن از دست هیچ کسی کاری ساخته نیست؟

سناریو به جز درجاهایی که آرتیست را در خیالپروری های خودش نشان می‌دهد موفق نیست. راه حلی برای این ترک اعتیاد نشان نمی‌دهد. کسی با وضعیت مالی و خانوادگی این معتاد، خیلی به قول معروف تابلو نیست. نمونه اش بیشمار کسانی که سوار اتومبیل‌های آن‌چنانی هستند و مخدر هم مصرف می‌کنند. کسانی که در یکی از نسخه‌های "شوخی کردم" مدیری به نام اعتیاد دیدیم که به شکل نشان دادن معتادان در تلویزیون معترض بودند.

من نمی دانم آیا برای ترک اعتیاد، سه روز نکشیدن یک ماده، کافیست؟ پوشیدن کت و شلوار و ....

بگذریم. سعید آقاخانی در هدایت بازیگران موفق است و اسکندری بی نیاز از نوشتن.

تنابنده که همه‌ی فیلم‌هایش، فقط به دلیل حضورش، قابل دیدن است.

ساره بیات هم  همان "جدایی نادر از سیمین" بود. البته چاره هم نداشت چرا که مانند آن‌جا نقش زنی بدبخت را بازی می‌کند. امیدوارم در فیلم‌های دیگر، او را در نقش‌هایی متفاوت ببینیم.

شعر آهنگی که با صدای محسن چاووشی می‌شنویم و نیز بخش تحسین برانگیزی از فیلم است.  صدای خودش را که بشخصه دوست دارم. حسین صفا، شاعر، ترکیب بی بدیل "بید بی مجنون" را خلق کرده که در ادبیات پارسی تا کنون نداشته ایم.

یک بار دیگر بگویم: به نظرم بزرگترین لطمه‌ را فیلم از جانب سناریو خورده است. و بیشتر شکل پایانی آن.  حداقل ای‌کاش در پایان فیلم صبر می‌کرد که کمک برسد و چرخ های اتومبیل را باد کنند و آن‌گاه به راه بیفتد تا من فکر نکنم حتمن فولکس واگن هم از اسپانسرهای فیلم است که بگویند، این اتومبیل می تواند بدون باد چهار چرخ هم مسافت زیادی را بپیماید.

شاید یک پایان تلخ، درس بهتری به معتادان بدهد. نمی‌دانم. ولی احتمالن که نه، حتمن، گیشه پایان تلخ را نمی‌پسندد.

**
نظرات 4 + ارسال نظر
علی شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:41

سلام
من وبلاگ شمارو با مطالعه نقد فیلم مولن روژ پیدا کردم
من سینما رو خیلی دوست دارم
اما دوست دارم بیشتر از این حدی که از دیدن فیلم ها لذت میبرم استفاده کنم .
قطعا با افزایش دانش در مورد هر هنری نگاه ما نسبت به کار ها در اون زمینه هنری بسیار عمیق تر خواهد شد و این نگاه عمیق تر لذت خیلی زیادی رو در پی خواهد داشت .
من اطلاعاتم درم ورد سینما در حد نقد هاییه که خوندم .
اما دوست دارم مطالعه رو شروع کنم اما نمیدونم از کجا !
خوشحال میشم راهنماییم کنید .
لطفا با ایمیل من در تماس باشید
با تشکر که مطالعه کردید .
علی

چشم. براتون ایمیل می فرستم.

فیلم بازی تو وقت اضافه! شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 14:39

سلام ی سوال اساسی دارم ولی میدونم برای شما پیش پا افتاده است ببخشید در هر صورت.
شما فیلمهای خیلی خوب رو پیشنهاد میکنید منم تشنه و حسرتبار چندتایی از نوشته هاتونو خووندم ولی لطفا بفرمایید این فیلمها (خارجی منظورمه)رو چطور میشه گیر اورود ؟دانلود که نمیشه با سرعت ماورایی اینترنت بیشتر شبیه فحش خواهر مادر می مونه.دورو اطراف من که آدم فیلم باز نیست. دست فروشا هم که فیلمای وودی آلن نمیارن یا هرفیلم پدرمادر داری که ارزش دیدن داشته باشه.

راستش چی بگم؟ میشه فرمت های به طور مثال mkv را پیدا کرده و آنها را دانلود کنید. در این که هست شکی نیست ولی شما هم حق دارید. سرعت مشکل بزرگیه. دست فروشهایی که جای ثابت دارند می تونن براتون تهیه کنن. ازشون بخواید. اگر با مغازه دارها هم آشنا بشید اون ها هم براتون تهیه می کنند. دو سه فیلم آخر وودی آلن مثل نیمه شب در پاریس یا تا رم با عشق هست. دستفروشان هم دارند. ولی مثلن پولانسکی ؟؟؟

علی پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:51

بنده منتظرم هنور ;)

شرمنده ام. این روزها یک گرفتاری پیش بینی نشده به سراغم آمده. من فراموش نکرده ام.
در این مورد علی الحساب به لینک زیر می تونید مراجعه کنید:
http://filmamoon.blogsky.com/1386/07/14/post-54/

مژگان جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 21:02

اضافه به همه اینا+ گریم پناهنده خیلی بد بود. منُ یاد اکبر عبدی تو دزد عروسک ها می نداخت. با اون موهای نارنجی.
+ به نظرم هنوزم درباره موضوع اعتیاد، هیچ کس نتونسته سید گوزنها بشه یا حتی رادان، سنتوری.
+ به نظرم تو فیلم سازی، سعید آقاخانی هنوز خیلی کوچولو هست.

من فیلم دیگری از سعید ندیدم. شایدم نداشته. نمی دونم. ولی خب بزرگ میشه.
حق با شماست. سیدگوزنها بهترین معتادیه که تا به حال در سینما دیده شد. یکی از دلایلش هم اینه که خود بهروز بعد از فیلم عنوان کرد که در تمام طول فیلم سازی خارج از فضای فیلم هم به همین شکل بازی می کرد. و می گفت حتا مادرم باورش شده بود که معتادم. و می گفت من هم سعی نمی کردم که حتا برای آرامش او کمی بشم خودم و بگم ببین. بازی می کنم. و با همون لحن و قیافه می گفتم: مادر این فیلمه. من معتاد نیستم.
بگذریم که مقدار زیادی از ارزش بازی مال صدا بود که خودش نبود و فیلم صداگذاری شده بود. چیزی که این روزها دیگه نیست و صدای بهرام توی سنتوری نقطه قوت سنتوری بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد