فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

مترجم

Interpreter

کارگردان:سیدنی پولاک

هنرپیشگان:نیکول کیدمن- شان پن – کاترین کیز

 

کاری از سیدنی پولاک کارگردان قدیمی سینما که از او فیلم هائی مثل "آنها به اسبها شلیک میکنند" - "شناگر" و "هاوانا " را به خاطر داریم.از میان بازیگرانش کاترین کیز که نقش  " دات " را بازی میکند دو جایزه از انجمن منتقدان فیلم لس انجلس وانجمن ملی منتقدان برای ایفای نقش خود در این فیلم گرفته است.

ماجرای فیلم از انجا شروع میشود که سیلویا (نیکول کیدمن) که یک مترجم در سازمان ملل است بطور اتفاقی جمله ای را میشنود . جمله ای که روز بعد تهدید بودن ان برای جان رئیس جمهور یک کشور افریقائی که قرار است برای سخنرانی به مجمع عمومی بیاید اشکار میشود.

از اینجا پای مامورین امنیتی به ماجرا کشیده میشود که عبارتند از کلر( شان پن) ودات (کاترین کیز).کلر ماموری پریشان حال است که ابتدای فیلم در باری مشغول میگساری است وحلقه ازدواجش را ته لیوان مشروب میاندازد . جدائی از همسر. از دات همکار کلر هیچ اطلاعی داده نمیشود ولی در کلیه صحنه هائی که حضور دارد قدرتمندانه ظاهر میشود.جایزه واقعا " حق او بوده.

در صحنه ورود سیلویا به خانه اش متوجه ماسک های افریقائی روی دیوار میشویم .ماسک هائی با حالت تهدید امیز که کنایه از وضعیت سیلویا دارد و در ضمن اولین علامت ارتباط این زن سفید پوست بالا بلند با افریقا است .ارتباطی که بعد ها ابعاد وسیع ان اشکار میشود.صحنه دیگری نزدیک به این ورود سیلویا به محل کارش است که از جلو تعدادی پوستر افراد سیاه پوست عبور میکند.عکس ها چنان انتخاب شده اند که گوئی سیلویا را تحت نظر دارند. همان وضعیتی که او در ان قرار دارد ولی خودش بی اطلاع است.

کات هائی که از خانه سیلویا به خانه کلر و بالعکس زده می شود تمهید ضعیف کارگردان برای نشان دادن شباهت این دو نفر است . هر دو تنها و هر دو در غم عزیزانشان هستند و شاید همین شباهت است که شک اولیه کلر به سیلویا در نهایت به نوعی دلبستگی تبدیل می شود.مکالمه این دو نفر در دو طرف خیابان هم تصویر حرفی است که سیلویا میگوید: "ما کاپلا هستیم"، یعنی در دو طرف یک رودخانه هستیم  و جوابش را درآخر فیلم از زبان کلر می شنویم.

فیلم پرداخت معمول فیلم های حادثه ای را دارد.اگرچه ماجرای ترور کمی شلوغ بنظر می رسد اما کارگردان کهنه کار هالیوود، هم تعلیق ها را بالنسبه حفظ می کند و هم در پایان  با جمع و جور کردن قصه نوعی هپی اند تحویل تماشاگر میدهد. به عنوان سرگرمی می توان یک بعدازظهر تعطیل به تماشایش نشست. 

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 http://after23.blogsky.com

من فکر می کنم سیدنی پولاک هیچ وقت به " آنها به اسبها شلیک میکنند" نرسید. یا باز هم یک حس نوستالژیک من رو از دایره منطق دور میکنه؟ نظرت چیه؟

همان حس نوستالژیک است. (انها به.....)در زمان خودش هم فیلم خیلی مطرحی نبود.خواسته بودمصائب بحران دهه ۳۰ را با سمبلهای خیلی واضح به نوعی طرح کند.

پ.ا سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com


آنچه که از این فیلم از یاد من نمی رود صحنه ای که جناب دیکتاتور به دنبال خیابان دوم می گشت . خیابانی که در اولین سفرش آنجا را آذین بسته بودند و وقتی به آن خیابان رسید معترضین را با دهان بسته و مشت های گره شده و چهره های خشمگین و...دید.
و آنجا که نیکول کیدمن دیکتاتور را مجبور می کرد کتاب خودش را بخواند.
..
قرت چه بر سر آدمها می آورد؟!

میدانید چرا یادتان نمی رود؟چون با هزاران نمونه اش صبح تا شب سروکار
داریم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد