ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
Interpreter
کارگردان:سیدنی پولاک
هنرپیشگان:نیکول کیدمن- شان پن – کاترین کیز
کاری از سیدنی پولاک کارگردان قدیمی سینما که از او فیلم هائی مثل "آنها به اسبها شلیک میکنند" - "شناگر" و "هاوانا " را به خاطر داریم.از میان بازیگرانش کاترین کیز که نقش " دات " را بازی میکند دو جایزه از انجمن منتقدان فیلم لس انجلس وانجمن ملی منتقدان برای ایفای نقش خود در این فیلم گرفته است.
ماجرای فیلم از انجا شروع میشود که سیلویا (نیکول کیدمن) که یک مترجم در سازمان ملل است بطور اتفاقی جمله ای را میشنود . جمله ای که روز بعد تهدید بودن ان برای جان رئیس جمهور یک کشور افریقائی که قرار است برای سخنرانی به مجمع عمومی بیاید اشکار میشود.
از اینجا پای مامورین امنیتی به ماجرا کشیده میشود که عبارتند از کلر( شان پن) ودات (کاترین کیز).کلر ماموری پریشان حال است که ابتدای فیلم در باری مشغول میگساری است وحلقه ازدواجش را ته لیوان مشروب میاندازد . جدائی از همسر. از دات همکار کلر هیچ اطلاعی داده نمیشود ولی در کلیه صحنه هائی که حضور دارد قدرتمندانه ظاهر میشود.جایزه واقعا " حق او بوده.
در صحنه ورود سیلویا به خانه اش متوجه ماسک های افریقائی روی دیوار میشویم .ماسک هائی با حالت تهدید امیز که کنایه از وضعیت سیلویا دارد و در ضمن اولین علامت ارتباط این زن سفید پوست بالا بلند با افریقا است .ارتباطی که بعد ها ابعاد وسیع ان اشکار میشود.صحنه دیگری نزدیک به این ورود سیلویا به محل کارش است که از جلو تعدادی پوستر افراد سیاه پوست عبور میکند.عکس ها چنان انتخاب شده اند که گوئی سیلویا را تحت نظر دارند. همان وضعیتی که او در ان قرار دارد ولی خودش بی اطلاع است.
کات هائی که از خانه سیلویا به خانه کلر و بالعکس زده می شود تمهید ضعیف کارگردان برای نشان دادن شباهت این دو نفر است . هر دو تنها و هر دو در غم عزیزانشان هستند و شاید همین شباهت است که شک اولیه کلر به سیلویا در نهایت به نوعی دلبستگی تبدیل می شود.مکالمه این دو نفر در دو طرف خیابان هم تصویر حرفی است که سیلویا میگوید: "ما کاپلا هستیم"، یعنی در دو طرف یک رودخانه هستیم و جوابش را درآخر فیلم از زبان کلر می شنویم.
فیلم پرداخت معمول فیلم های حادثه ای را دارد.اگرچه ماجرای ترور کمی شلوغ بنظر می رسد اما کارگردان کهنه کار هالیوود، هم تعلیق ها را بالنسبه حفظ می کند و هم در پایان با جمع و جور کردن قصه نوعی هپی اند تحویل تماشاگر میدهد. به عنوان سرگرمی می توان یک بعدازظهر تعطیل به تماشایش نشست.
من فکر می کنم سیدنی پولاک هیچ وقت به " آنها به اسبها شلیک میکنند" نرسید. یا باز هم یک حس نوستالژیک من رو از دایره منطق دور میکنه؟ نظرت چیه؟
همان حس نوستالژیک است. (انها به.....)در زمان خودش هم فیلم خیلی مطرحی نبود.خواسته بودمصائب بحران دهه ۳۰ را با سمبلهای خیلی واضح به نوعی طرح کند.
آنچه که از این فیلم از یاد من نمی رود صحنه ای که جناب دیکتاتور به دنبال خیابان دوم می گشت . خیابانی که در اولین سفرش آنجا را آذین بسته بودند و وقتی به آن خیابان رسید معترضین را با دهان بسته و مشت های گره شده و چهره های خشمگین و...دید.
و آنجا که نیکول کیدمن دیکتاتور را مجبور می کرد کتاب خودش را بخواند.
..
قرت چه بر سر آدمها می آورد؟!
میدانید چرا یادتان نمی رود؟چون با هزاران نمونه اش صبح تا شب سروکار
داریم.