فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

نوشته ای از دی جی سلینجر

Jerome David Salinger - letropolis.com

این چند خط شروع داستان کوتاه <گروهبان اتشی> از مجموعه داستان <خاطرات شخصی یک سرباز> نوشته دی جی سلینجر Jerome David Salinger ؟ نویسنده مشهور امریکائی است که مصادیق بسیاری در فیلمهای جنگی دارد. با هم بخوانیم :

 

خوانیتا مرا به زور به یک میلیون فیلم برده و می برد. ما همیشه در مورد جنگ و آدمهایش چیز می بینیم. پسرهای واقعا" خوش قیافه ای می بینی که مدام دارند خیلی معرکه تیراندازی می کنند در حالی که هرگز اصلا" قیافه شان به هم نمی خورد و همیشه هم قبل از این که از پا بیفتند یک عالم وقت دارند تا برگردند خانه و عشقشان را به چند تا دختر نشان بدهند. اول فیلم دچار یک سو تفاهم جدی در مورد لباس رقصی که آن دختر باید اجبارا" پوشیده باشد میشوند. یا پسری را می بینی که دارد نفس های آخرش را خیلی قشنگ و آرام می کشد و یک عالم وقت دارد تا کاغذ هائی که همه را از دشمن گرفته به کسی بدهد و یا تمام اتفاقاتی که از اول فیلم افتاده را تعریف کند و در این فاصله بقیه ی پسرهای واقعا" خوش قیافه که دوستانش هستند یک عالم وقت دارند تا جان کندن خوش قیافه ترین پسر را تماشا کنند. بعد دیگر کسی یا چیزی نمی بینی  فقط صدای بلند شیپورهائی را می شنوی که مدتی طولانی همین طور می زنند. بعد شهر پسر مرده را می بینی و دور و بر یک میلیون آدم -  که شامل شهردار و فک و فامیل مرده و عشقش و احتمالا" رئیس جمهور است– دور تابوت پسر جمع می شوند و سخنرانی می کنند و به هم مدال می دهند . با رخت و لباس عزا خیلی شیک تر هم به نظر می رسند انگار بیشتر فک و فامیل خودشان را برای مهمانی درست کرده اند.      

اولین سال‌روز تولد فیلم‌هایی که می‌بینیم (فیلمامون)

Happy Birthday Filmamoon

دوازدهم بهمن ماه سالگرد وبلاگ مقابل رویتان است. در این مدت با این متن 7۸ مطلب پست کرده‌ایم و  کمی بیش از 26000 بار این صفحه باز شده است که نصف بیشترش توسط خود اعضا بوده است. چرا که به قول آقای حسام دهقانی که فیلمامون بسیار ممنون حضورش در این وبلاگ است، همین که پست‌ها را فقط اعضا وبلاگ هم ببینند و بخوانند و بگیرند، کافیست. هرچند که عده‌ای از اعضاهم نمی‌خوانند و اگر هم بخوانند چون نظری در پای متن نمی‌گذارند با نخواندن تفاوتی ندارد. بهرحال آن عده که تق تق کی‌بورد می‌شنوند و نور مانیتور می‌خورند تا این وبلاگ به حیاتش ادامه دهد به ادامه کار دل خوشند.

***

تولدمان را با یادداشتی از فیلم شبح آزادی (Le fantome de la liberte)  ساخته لوییس بونوئل فیلم‌ساز فقید فرانسوی از آقای سیروس محمدی جشن می‌گیریم. فیلمی که سومین جشنواره جهانی فیلم تهران افتخار نمایش آن‌را پیدا کرد. این فیلم در زمان رژیم گذشته پروانه نمایش نگرفت. سعادت دیدنش بعد از سی و اندی سال نصیب‌مان شد. با اینکه فیلم‌نامه آن را بولتن روزانه جشنواره به چاپ رساند، باز هم تصورمان بر این بود که حتمن فیلم بخش‌های دیگری هم داشته که رژیم آن‌را توقیف کرده است و در فیلم نامه هم نیامده است. دیدیم نه، نداشته و شاهد بودیم که بر شاه آن رفت که بر باخه رفت. آزموده را آزمودن خطاست. بی پرده.

فیلمامون از لینکی که در آستانه جشنواره فیلم فجر در آن بغل چسبانده و اعتراض سینماگران ماست به سانسور بی سابقه و آن‌چه که برهنر هفتم در سرزمین‌مان می‌رود،  اصلن خوشحال نیست.

فیلمامون از این‌که در این مدت کمترین یادداشت‌هایش در مورد فیلم‌های ایرانی بوده است  و آن هم بر سبیل تفنن، اصلن خوشحال نیست.

فیلمامون از داشتن بخشی به نام نوستالژی، اصلن خوشحال نیست.

***

 گفت: "به کجا می‌رویم؟"

 گفتم: "می‌رویم؟ رفتیم."

***

تولدمان مبارک

گوشواره اکران شد

گوشواره

گوشواره از امشب ۳۰/۸/۸۶ اکران شد.

کارگردان: وحید موساییان

فیلمنامه : هوشنگ مردای کرمانی

بازیگران: اکبر عبدی - رویا تیموریان - پریسا پورقاسمی - مسود رایگان - فریبا خادمی

و ترانه مهدی بهشت

لینک های مرتبط :

فیلم هایی که می بینیم

پلان های روزانه

ادبیات ماندگارتر از سینماست.

هزار و یک شب

مانیفست فیلمامون در مورد یک فیلم خوب

برسرآنیم که گر زدست برآید

دست به کاری زنیم که غصه سرآید

و آن این‌است: میخاهیم مانیفست یک فیلم خوب را تدوین کنیم. جهت درج در دایره‌المعارف بزرگ سینمایی خودمان. یعنی همین‌جا. از نظرات کلیه دوستان هم بهره‌مند می‌شویم. لینک این پست را در این بغل می‌گذاریم تا موقعی که این مانیفست مدون شود.

سعی کنید پاسخ ها را همراه با مثال به طور کامل توضیح دهید اگر احساس نیاز می‌کنید و مثال را می‌توانید تا دلتان می‌خاهد کش بدهید ولی آن‌چه که باید سطری از مانیفست باشد باید کوتاه، جامع  و قاطع باشد. روی پاسخ‌ها کار کارشناسی می‌کنیم و آنگاه در مانیفست می‌چسبانیم.

لازم به توضیح نیست که افاضاتی از قبیل کارگردانش خوب باشد یا مثلن در فستیوال فلان جایزه برده باشد و غیره را نخانده کنار می‌گذاریم. چرا که تازه می‌خاهیم از نقطه نظر این مانیفست کارگردان و .... را محک بزنیم.

پس پاسخ دهید: به چه فیلمی می‌توان گفت فیلم خوب؟

نمونه اول که در ضمن آسان ترین آن‌ها هم هست را خودم می‌نویسم.

۱ -  فیلم باید خالی از سکانس‌ها و پلان‌های زاید باشد.

سکانس‌ها و نماهایی که با حذف آن‌ها هیچ گونه آسیبی به کلیت فیلم وارد نمی‌شود، معمولن به دلایل مختلف در فیلم گنجانده می‌شوند. مثل کش دادن زمان نمایش یا فروش فیلم و ....این امر یکی از بزرگترین معایب یک فیلم محسوب می‌شود. هیچ گونه استثنایی هم ندارد.

***

حسام:

۲ - هم خوانی فیلم با محتوا
این موضوع به نظر من یکی از مهمترین معیارهای خوب بودن یک فیلم محسوب می شه که اگر رعایت بشه می تونه حتی مورد اول رو تحت تاثیر قرار بده.
انتخاب سبک ساختاری، متناسب با سوژه و حال و هوای یک فیلمنامه از مهمترین وظایف کارگردانه که اگه به درستی انجام نگیره می تونه بهترین فیلمنامه ها رو هم خراب کنه.
در بعضی فیلم ها تنها به فرم پرداخته شده و سعی شده سبک جدیدی ارائه بشه (مثل فیلم The Jacket) اما به دلیل اینکه فیلمنامه پرداخت درستی نداره فیلم ارزشمندی نیست.
از طرف دیگه فیلم های زیادی هستن که با وجود داشتن فیلمنامه خوب و به دلیل عدم داشتن فرم مناسب حتی غیرقابل تحمل می شن (نمونه اینجور فیلمها زیاده)
از جمله فیلم هایی که در اونها هماهنگی بین فرم و محتوا به خوبی صورت گرفته می شه به The Others، Moulin Rouge و Amelie اشاره کرد که هر سه از مطرح ترین فیلم های سالهای اخیر بودن. خصوصا Amelie که فرمی کاملا جدید رو ارائه می ده که علاوه بر داشتن هماهنگی کامل با سوژه، جذابیت های فراوانی هم داره.

***

فیروزه:

۳ - بازیهای خوب

 ( بعضی کارگردانها آنچنان بازی ازآماتورها میگیرن که آدم حیرون میمونه که طرف مثلا بازی اولش بوده ). نمونه اش  بازی ادری هپبورن در فیلم تعطیلات رمی از ویلیام وایلر که موضوع پست قبلی همین وبلاگ بود. مثال از خودم بود.

***

اشکان:

۴ -فیلم نامه از حالت یک ایده به حالت داستان(قصه) در بیاید.

بسیار از فیلم ها هستند که ایده درخشانی دارند و کارگردانی فوق العاده.اما از آنجا که این ایده فقط در حد یک ایده باقی مانده است و پرداخته نشده ،اثر دارای ضعف های فراوانی می باشد.

***

پادرا و حسام:

۵ -بتواند مخاطب را تا پایان فیلم جذب کند.

به نظر من مخاطب زیاد داشتن یک فیلم دلیل بر خوب بودنش نیست. البته پادرا راست می گه هر چی مثال بزنیم مثال نقضش هم پیدا می شه.
اینکه اگه بشه یه فیلمی رو ده بار دید اون فیلم فیلم خوبیه تا حدی درسته. من خودم فیلم های خوبی بودن که کمتر از ده بار دیدم و فیلمهای متوسطی هم بودن که بیشتر از ده بار.
اما در مجموع به نظر من فیلم خوب فیلمیه که بتونه مخاطب رو تا پایان جذب خودش بکنه، حالا چه بار اوله که می بینه چه بار بیستم. اینکه اون مخاطب یه آدم هنریه یا یه مخاطب عام هم فرقی نمی کنه، فقط مهم اینه که اون شخص جذب فیلم بشه.
مثلا فیلم های انیمیشنی زیادی هستن که بچه ها رو کاملا جذب می کنن ولی ممکنه آدم بزرگها حتی حوصله یکبار دیدنشون رو هم نداشته باشن

***

حسام:

۶ -شخصیت پردازی و انتخاب بازیگران

یکی دیگه از مواردی که می شه اضافه کرد شخصیت پردازی و انتخاب بازیگرانه. البته اینا رو شاید بشه ادامه ای بر بندهای ۳ و ۴ دونست.
یکی از مواردی که به موفقیت و ماندگاری یک اثر می انجامه، شخصیت پردازی صحیح کاراکترهاست. این کاراکترها - چه مثبت و چه منفی - باید مورد قبول بیننده واقع بشن و اعمال، رفتار و گفتارشون با شخصیتشون همخونی داشته باشه. بهترین مثال، فیلم پدرخوانده است که به نظر من یکی از بهترین شخصیت پردازی ها رو داره و تمام شخصیت هاش به خوبی پرداخت شدن. همینطور مارلون براندو در فیلم در بارانداز.
انتخاب بازیگر مناسب برای هر نقش هم اهمیت خیلی زیادی داره. حتما لازم نیست از هنرپیشه های مشهور استفاده بشه حتی در خیلی موارد باید بطور آگاهانه از چهره های جدید استفاده کرد که هیچ ذهنیتی در موردشون وجود نداشته باشه.
هر بازیگر خصوصیات فیزیکی خاص خودشو داره که باید با توجه به اونها برای نقش مورد نظر انتخاب بشه. مثال ایرانیش گلشیفته فراهانی که با انتخاب مناسب برای فیلم درخت گلابی و بوتیک کاملا در نقش جا افتاده بود (خصوصا تن صداش که حالتی بچه گونه داره) ولی همین تن صدا در فیلمی مثل سنتوری به ضررش تموم شد چون با نقش همخونی نداشت.

***

سیروس:

۷ - داشتن تاییدیه از یک صاحبنظر سینما.

 ( فارغ ا لتحصیل یک مدرسه سینمایی باشد یا نباشد). هر فیلمی این تاییدیه را داشته باشد قابل اعتنا است. هر چند ما با تایید کننده اختلاف سلیقه داشته باشیم. تایید ملیونها نفر که مثلا"امشب اشکی میریزد" را دیده باشند یک پول سیاه ارزش ندارد. شخصا کسانی را میشناسم که پنجاه بار فیلم" دالاهو" را دیده‌اند و کیف کرده‌اند. در این مورد کشف ارزش هنری سینمای امریکا توسط نویسندگان" کایه دو سینما "مثال بسیار معتبری است.

***

سیروس:

۸ - بیشترین بار انتقال مفهوم به عهده تصویر باشد.

 اگر فیلمی به زور دیالوگ و نریشن کارش را پیش ببرد آن را نمیتوان فیلم خوبی دانست . می تواند تئاتر خوبی باشد یا یک نمایشنامه رادیوئی خوب. هر چند دیالوگ‌های زیبا از امتیازات یک فیلم خوب است.

***

سیروس:

۹ - فیلم باید روی پای خودش باشد. در تاریکی سینما بتواند رابطه‌اش را با تماشاچی بر قرار کند. حرفش را بزند  تثیرش را بگذارد . و تمام .

 اگر فیلمی بخواهد به زورتوضیحات و مصاحبه‌های کارگردان و دوستانش در مطبوعات و برشورهای قبل از نمایش و خلاصه هر عامل دیگری منظورش را بفهماند حتما لنگ میزند.

***

سیروس:

۱۰ - کارگردان نکته‌ای یا رابطه ای یا موضوعی را که کسی قبل از او بیان نکرده به زیبائی مطرح کند. و یا یکی از اینها را زیباتر از هر زمان دیگری که مطرح شده بیان کند و وجه متناسب با آن را در یک روان سالم ارتقا دهد.

***

سیروس:

۱۱ - عناصر تشکیل دهنده فیلم"  فیلمبرداری. دکوپاز. مونتاز. دیالوگ. اسپشیال افکت.." به عنوان یک اثر هنری زیبا و متناسب باشند.

 هر چه این عوامل بیشتر باشنید با فیلم بهتری روبرو هستیم . عواملی که در فیلم‌های شاخص میتوان دید مثلا:

 فیلمبرداری"اینک اخرالزمان" یا تقریبا همه اثار تارکوفسکی که فیلمبرداری اکثرشان بسان کنار هم گذاشتن زیباترین تابلوهای نقاشی است (استاکر یا اینه را ببینید) یا دیالوگ‌های شیر در زمستان یا مونتاژ (فقط مونتاژ) جی اف کی و یا دکوپاژ فصل کوپه قطار (جولیا) شاهکار فرد زینه‌مان و یا کل عوامل در(سامورائی) شاهکار "ژان پیر ملویل" مثل فیلمبرداری با رنگهای سرد و موزیک متن بسیار زیبا وغیره که همه در خدمت بیان عمیق‌ترین تنهائی یک مرد هستند و باز هم همه عوامل در سکانسی از"چقدر دره من سبز بود" که دختر در لباس عروسی برمیگردد و کشیشی را که دوست میدارد در یک نمای دور و محو می‌بیند که برای دیدنش از کلیسا بیرون میاید تا "جان فورد" یکی از حسرتبارترین جدائی‌ها را به تصویر کشد.

***

محسن:

۱۲ -موسیقی فیلم باید در خدمت فیلم باشد.

موسیقی یکی از جذابیت‌های فیلم است. ولی بر خلاف عقیده عامه که می‌گویند: "فیلم موسیقیش خیلی خوب بود" من نظرم چیز دیگری است. موسیقی فیلم باید درخدمت فیلم باشد. موسیقی فیلمی که تماشاچیان بعد از خروج از سینما زمزمه کنند و بروند به دنبال پیدا کردن نوار و یا سی دی آن صرفن از نقطه نظر موسیقی خوب است. کارشناسان سینمایی عقیده دارند فیلمی دارای موسیقی مناسب است که تماشاچی در موقع خروج از سینما به این فکر کند که فیلم اصلن موسیقی نداشت. یعنی در واقع آن چنان در فیلم جا بیافتد که به عوامل تصویری کمک کند. البته فیلم‌های موزیکال از این امر مستثنا هستند. نمونه بارز آن فیلم "مردی از لامانچا" است. که به عقیده بسیاری از کارشناسان از جمله علی اصغر طاهری یکی از بهترین موسیقی‌های متن تاریخ سینماست. در حالی که خود فیلم هم دارای بیشترین ارزش هنری است.

البته آلفردهیچکاک در میان فیلمسازان از جمله معدود کارگردانانی است که از موسیقی بیشترین استفاده را در انتقال حس فیلم به تماشاچی می‌کرد.

***

محسن:

۱۳ - معرفی شخصیت ها:

در شروع فیلم و در کمترین زمان ممکنه تقریبن کلیه شخصیت های فیلم باید معرفی شوند. نه اینکه بعداز یکساعت از شروع فیلم تازه آدم های جدیدی وارد فیلم شوند که تازه مدتی هم به معرفی آن ها بگذرد یا نگذرد. نمونه این گونه فیلم ها را در نسخه های هندی بسیار میتوان یافت.

***

محسن:

۱۴ - پیش بردن دو تم موازی:

اگر قرار است دو تم موازی در فیلم نشان داده شود که بعد این دو در طول فیلم نقاط مشترکی داشته باشند این دو تم باید به ترتیب و با میزان مساوی و به تناوب نشان داده شوند تا از نظر نقطه نظر طول سکانس ها وقفه ای در ذهن ایجاد نشود. در حال حاضر این مورد از این نظر که هر کارگردانی به آن پی برده است و از اولین دروسی است که یاد می گیرد بسیار کم دیده می شود.

***

۱۵ - ؟

 

داستان انتخاب ادری هپبورن برای "تعطیلات رمی – Roman Holiday"

"ویلیام وایلر- William Wyler" بدین خاطر" ادری هپبورن - Audrey Hepburn" را برای فیلم تعطیلات ادری هپبورن با جایزه اسکار و سیل نامه های تبریک دوستدارانشرمی انتخاب کرد که قراردادش با "گریگوری پک - Gregory Peck" خاسته های کمپانی پارامونت را برای وجود یک بازیگر معروف با ارزش "آفیشی" در فیلم تامین می‌کرد. ابتدا گریگوری پک این پیشنهاد را رد کرد. زیرا در فیلم‌نامه دختر آشکارا نقش درخشان اثر را به‌عهده داشت. "وایلر" به "پک" گفت: "مرا متعجب می‌کنی. چرا که اگر داستان فیلم را نمی‌پسندیدی حرفی نبود، اما به خاطر آن‌که نقش دیگری کمی بهتر از نقش توست، نمی‌توانی پیش‌نهاد بازی در فیلمی را رد کنی. فکر نمی‌کردم از آن نوع هنرپیشه‌ها باشی که نقش ها را باهم مقایسه می‌کنند".

این حرف کار خودش را کرد و "پک" قرارداد را امضا کرد.

"وایلر" چنین به خاطر می‌آورد:

"مطابق جدول‌های خاص هالیوود، اکنون که من یک بازیگر مشهور مرد در اختیار داشتم، مجبور نبودم یک ستاره مشهور زن هم در فیلم داشته باشم. برای بازی شخصیت شاهزاده خانم، دختری می‌خاستم که لهجه آمریکایی نداشته باشد. کسی را می‌خاستم که واقعن بشود باور کرد به صورت یک شاهزاده خانم تربیت شده است. بعلاوه بازی، سیما و شخصیت  این مورد مهم‌ترین خصیصه‌ای بود که بدنبالش بودیم".

"وایلر" در سفر خود به لندن به اطراف شهر نگاهی انداخت و با دخترهای مختلف مصاحبه کرد. یکی از این دخترها "آدری" باریک و ترکه ای بود.  رقصنده‌ای زاده شهر "براسل"  و از یک مادر هلندی و یک پدر انگلیسی-ایرلندی. قبلن در چند فیلم نقش های کوچکی به عهده داشت و اکنون نظر وایلر را به خود جلب کرده بود. موقعی که وایلر به سوی رم عزیمت می‌کرد، دستور تهیه یک فیلم آزمایشی را از آدری داد. ولی به کارگردان انگلیسی این فیلم گفت که به دخترک حقه بزند و دوربین را بعداز آنکه او صحنه کوچکش را بازی کرد، همچنان د رحال فیلم‌برداری باقی گذارد. تا وایلر وجود طبیعی این دختر را موقعی که در حال بازی نیست مشاهده کند.

"وایلر چنین به خاطر می‌آورد:گریگوری پک و ادری هپبورن در تعطیلات رمی

"این همان فیلمی بود که در رم دریافتش کردیم. این دختر بسیار جذاب بود. فیلم آزمایشی بدین ترتیب بود. او ابتدا صحنه‌ای از فیلم‌نامه را بازی کرد، سپس شنید که کسی فراید میزد: "کات" در حالیکه فیلم برداری همچنان ادامه داشت. دختر روی تخت خاب پرید و نشست. سپس پرسید: "چطور بود؟ اصلن خوب بود؟" و بعد نگاه کرد و دید که همه ساکت هستند و نورها هم هنوز روشن است. در آن لحظه دریافت که دوربین هنوز مشغول فبلم برداری است. ما عکس العملی را که می‌خاستیم بدست آورد بودیم. بازی، سیما و شخصیت او واقعن افسون کننده بود. با خودمان گفتیم "این همان دختری است که دنبالش میگردیم." این فیلم آزمایشی بعدها مشهور شد و حتا یک بار هم در تلویزیون این طریقه آزمایش نمایش داده شد".

فیلم تعطیلات رمی در هفته آخر آگوست 1953 در نیویورک به نمایش درامد و هنرپیشه نقش اول زن فیلم یک شبه شهرت جهانی پیدا کرد. پارامونت ستایش ها و فیلم‌نامه های فراوانی نثار "وایلر" کرد. ادری هپبورن هم برای این اولین فیلمش در همین سال اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را ازآن خود کرد.

(نقل از بولتن روزانه سومین جشنواره جهانی فیلم تهران-11 آذر 1353)