فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

شب های روشن


شب های روشن Le Notti Bianche

ساخته لوکینو ویسکونتی

بازیگران: ماریو - مارچلو ماسترویانی

            ناتالیا - ماریا شل

موسیقی متن : نینو روتا

محصول 1957 ایتالیا - سیاه و سفید

***

ماریو در یکی از گشت های شبانه و تنهای خود، با ناتالیا آشنا می شود که دل در گروی عشق مرد دیگری دارد که بی هیچ توضیحی او را برای یک سال رها کرده است. با او قرار گذاشته که او مختار است در مدت این یکسال مرد دیگری را انتخاب کند. رابطه‌ی این دو علی رغم میل باطنی ناتالیا ادامه می‌یابد تا روزی که او هم ناامید از بازگشت مرد غایب می‌شود. تا این که شبی این دو در نزدیکی محل قرار در آغوش هم مشغول خداحافظی هستند ناتالیا مرد را می بیند. بی هیچ اما و اگری، ماریو را رها کرده و به سوی او دویده و او را در آغوش می‌کشد. مردی که به نظر می رسد ماریو او را در همان شب اول و در ابتدای فیلم، در زیر طاقی در نزدکی محل قرار دید و سلامی و علیکی با او کرد. با ساکی در کنار پاهایش که نشان از مسافر بودن او می‌کرد. هرچند حضورش در آن‌جا توجیه پذیر نبود. این جاست که درمی‌یابیم او نیز در انتظار شب قرار بود.

این نما  را در بالا می بینید.

سناریوی ساده و روان فیلم که روایتگر داستان کوتاهی از داستایوفسکی است،  تاکید زیادی بر حضور مرد در ابتدای فیلم دارد. بیننده امکان ندارد از خودش در باره‌ی او نپرسد. با جلو رفتن فیلم، حضور مرد در ذهن تماشاچی پررنگ تر می شود ولی هرچه به پایان شب‌های روشن نزدیک‌تر می شویم، حضورش کم رنگ تر می‌شود تا جایی که ناتالیا به ماریو می گوید: شنیده ام او به شهر آمده و نامه ای به ماریو می دهد که به او برساند و ماریو این کار را نمی کند.

در اینجاادامه حضور مرد در فیلم به کم ترین حد خود می رسد. ولی ناگهان آقای ویسکونتی درست در لحظات پایانی فیلم و در جایی که هیچ کس انتظار ندارد، قهران فیلمش را بی معشوقه و چون ابتدای فیلم تنها و بی یار،  رها می‌کند.

فیلم را شاید بتوان شعری در رثای تنهایی دانست. تنهایی ماریو. از همان ابتدا او را می بینیم با رییس جدید و خانواده اش که از اتوبوسی پیاده می شوند. در پایان یک روز یکشنبه و بعد از خداحافظی تنها در دل شب روان می شود. مغازه های یکی بعد از دیگری تعطیل می شوند. پنجره ها یکی بعد از دیگری بسته شده و چراغ‌های خانه ها خاموش.

فیلم این گونه نیست که به ناتالیا بی توجه باشد. او هم در لابلای گشت های شبانه اش با ماریو، او را در جریان زندگیش قرار می دهد. او نیز با مادر بزرگش زندگی میکند. مادر بزرگی که چون چشمش نمی بیند دامنش را به دامن او سنجاق می کند تا به هرجایی نرود.

شب‌های روشن با توجه به نورپردازی‌های فیلم  بسیار درخشان و زیباست هر چند که روزهای این شب‌ها چندان روشن نیستند.

سکانسی در فیلم هست که به نظر کشدار می آید. حضور ماریو و ناتالیا در یک بار که جوانان از جمله قهرمانان فیلم می رقصند. به نظر می‌رسد که در ساختن این سکانس آقای ویسکونتی نگاهی هم به گیشه دارد. او یکی از فیلم سازان دوران نئورئالیسم ایتالیای بعد از جنگ دوم جهانی است و خرابه های داخل فیلم نیز نشان از آن دوران دارد. در آن دوران تهیه کنندگان گاه به این وجه از فیلم هم توجه داشتند. خبری از تلویزیون و کلیپ‌ نبود و مردم برای دیدن رقص و آواز به سینما پناه می آوردند. این سکانس را می‌توان به باقی فیلم درخشان شب های روشن بخشید. هرچند به سختی.


Le Notti Bianche