اگر از دیدن فیلمهای هنری خسته شده اید؟
اگر آرامش فضای فیلمهای رومانتیک حالتان را بههم میزند؟
اگر به سکانس هایی مانند فرار جیمزباند از دست تعقیب کنندگان علاقه مند هستید؟
اگر علاقمند سوار شدن به کشتی نوح هستید؟
اگر می خواهید در نمایی مانند عکس بالا گرفتار شوید ولی نجات یابید؟
اگر .....
و........ اگر به نظرتان دروغ حناق است؟
2012 را ببینید.
فیلم را در طی چهاردهمین جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان همدان دیدم. همان وقت میخاستم این چند کلمه را در باره آن بنویسم. ولی تا اکران عمومی صبر کردم. سایه سرد زمان آتش خشمی را که از دیدن آن تمام وجودم را فرا گرفته بود خاموش کرده بود که امروز دوشنبه 22 مرداد ماه 86 با دیدن تیتر روزنامه اعتماد ملی دوباره شعله ور شد.
"دولت در ماده 23 لایحه حمایت از خانواده که به مجلس ارائه کرد، پیشنهاد کرد که ازدواج مجدد نیازی به اجازه از زن اول ندارد. و فقط توانایی مالی و برقراری عدالت ملاک است."
بابا گلی به گوشه جمالتان.
***
نصف مال من، نصف مال تو به کارگردانی وحید نیکخواه آزاد و تهیه کنندگی علی سرتیپی با سناریویی از اصغر عبداللهی آشکارا در راستای تبلیغ دولت جمهوری اسلامی در تعدد زوجات ساخته شده است.
اولیای دبستانی متوجه میشوند که دو کودک کلاس اول بدون اینکه یکدیگر را بشناسند دارای پدر واحدی هستند. کاشف به عمل میآید که بعله آقای شریفینیا بدون اطلاع زن اول زن دومی اختیار کرده. در طول داستان دو کودک به این نتیجه میرسند که مادرانشان را با هم دوست کرده و زندگی خوشی را پنج نفره در کنار هم شروع کنند.
به نظر میرسد که فیلم اصلن به سفارش دولت ساخته شده. طی یازده روز اول نمایش هم فروشی معادل 125 میلیون تومان داشته است. رکورد فروش سه روز اول را هم شکسته. بیچاره ملت ِ بی تفریح. فیلم در قالبی طنز، با بازیهای طبق معمول خوب محمدرضا شریفی نیا، شقایق فراهانی و مریلا زارعی و هم چنین آلما اسکویی و ترلان پروانه. از این دو کودک بازیگر و توانا میگذریم که حرجی بر آنها نیست ولی از سه هنرپیشه دیگر نمیتوان گذشت و آنها را به دلیل بازی در یک چنین فیلمی که آشکارا به شخصیت و مقام نیمی از جامعه ایرانی یعنی زنان توهین میکند بخشید. من نمیدانم کجا هستند آنهایی که گریبان خود را در دفاع از فمینیسم میدرند؟ کجا هستند وکلای مدافع زنان. وقتی که چراغهای سالنهای نمایش روشن میشود چه در درون زنانی که سالن را ترک می کنند میگذرد؟ به پایان باسمهای فیلم دلخوشاند که دو همسر مرد با هم دست به یکی کرده و باعث شکستن دست و پای مرد میشوند؟ همین؟ پس ای زنان متعدد مردان ِ بعد از این ِ نظام جمهوری اسلامی متحد شوید و دست و پای شوهر چند زنهتان را بشکنید. اگر دلتان را خنک میکند. ولی بدانید پرده نقره ای سینما در باغ سبز است و خارج از دایره این پرده قصاص میشوید. چرا که اگر تا حالا دزدکی بوده حالا دیگر مجوز دولت را هم دارند میگیرند.
امسال نصف مال من، نصف مال تو بود. منتظر فیلم دیگری باشید در سال آینده به نام یکسوم مال من، یکسوم مال تو، یکسوم مال او. کمی بعد تر، یکچهارم مال من، یکچهارم..........
گاهی روزهای جمعه با ترانه به سینما میرویم. امروز ختان هم بود. سالن شماره ۲ سینما شهرتماشا در بیسچاراسفند معمولن میزبان ماست. جایمان هم در آن ساعت روز یعنی دو الی دو و نیم بعداز ظهر در این سینما که حدود هفت هشت نفر تماشاچی دارد معلوم است. همین که وارد می شویم دو سه ردیف بالا میرویم و پشت همین پله های ورودی مینشینیم. پایمان را هم روی دیواره مقابلمان میگذاریم. بهترین فیلمی را هم که در این سینما دیدهایم بیل را بکش اثر کوینتین تارانتینو است. یعنی حدود ۹۰ درصد مواقع هر فیلمی که داشته باشد میرویم و میبینیم. مگر اینکه فیلمش هیچ جذابیتی برایمان نداشته باشد. امروز هم یکی از همین روزها بود. اصرار من مبنی براینکه به دیدن گرداب برویم بیفایده بود. گرداب بر اساس یکی از داستانهای صادق هدایت ساخته شده است و به خاطر هدایت میخاستم آن را ببینم. ترانه و من رییس را هم نمیپسندیدیم. یعنی من از گروهبان به این طرف کیمیایی را در سینما ندیدهام. تا بحال آدمی به این متحجری دیدهاید؟ بهرحال تنها فیلمی که به وقتمان خورد پارکوی بود در سینما سانترال و تا شروع فیلم نیم ساعت هم فرصت داشتیم. چرخی زدیم و ختان مجموعه ترانههای محمدرضا شجریان را میخاست که گشتیم و پیدا کردیم. ختان فیلم پیانیست را در چند روزی که مهمان ماست را ۲ بار دیده است. این بود که پیانیست را هم خرید. من هم فیلمهای بیترمون، مالنا و چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد را خریدم. ترانه عنصر پنجم را میخاست که پیدا نکردیم. تا حالا دو نسخه از آن را داشتهایم که هر دو خراب یا گمشدهاند. به دنبال دوداس آخرین فیلم آیشوارایا رای هم گشتیم که تمام شده بود و حواله مان کردند به بعد. نزدیک ساعت سه بود که به طرف سینما برگشتیم و هول هولکی سیگاری هم روشن کردیم که تا دوساعت از آن محروم بودیم. از بوفه سینما دلستر توت فرنگی خریدیم با رانی و شکلات هوبی. اوخ جون بلیطهامون هم شماره صندلی نداشت. چند لحظه بیشتر از شروع فیلم نگذشته بود که وارد سالن شماره ۱ سینما شدیم و کمی که چشممان به تاریکی عادت کرد با یکی دو بار جا عوض کردن صندلی های مناسب و بدون مزاحم برای لم دادن گیر آوردیم و به تماشای فیلم نشستیم. در پایان هر سه متفق القول بودیم که برای فهمیدن اینکه سیمین در پایان فیلم چرا جیغ کشید باید بنشینیم و منتظر ادامه این شاینینگ ایرانی در پارکوی ۲ باشیم. اشکالی دارد؟ تا حالا از این دسته فیلمها نداشتهایم. چه خوبست که پارکوی ۲ هم ساخته شود. حتا پارکوی ۳.
نمی دانم چرا در تمام طول فیلم یاد حسام بودم که می گوید فریدون جیرانی مدل ایرانی اد وود است؟