فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

بچه رزماری - Rosemary's Baby

Mia Farrow in Rosemary's Baby

 

نویسنده و کارگردان: رومن پولانسکی

رزماری و گای* وودهاوس –میافرو و جان کاساوتیس-  زن و شوهری جوان در جستجوی خانه‌ای برای شروع زندگی زناشویی، به آپارتمانی هدایت می‌شوند. عشق بازی رزماری که در آرزوی مادر شدن است، و همسرش مدام به دلیل صداهایی گنگ و نامفهوم قطع می شود. در نهایت، شبی توسط موس شکلاتی خواب آور که می‌می –روت گوردن**- هم‌سایه مزاحمی که مدام آرامش وی با به هم می‌زند و با اصرار گای کمی از آن را می‌خورد، به خواب می‌رود. در خواب ‌شیطان با اوهم‌بستر می‌شود.

***

بچه رزماری یکی از فیلم‌های مطرح تاریخ سینما است که به جرات می توان به آن یک حادثه گفت. من  فیلم دیگری را در این ژانر و با  تاریخ ساخت قبل از ۱۹۶۸، به یاد ندارم. شاید  اولین فیلم از نوع خودش باشد که به موضوع شیطان و شیطان پرستی پرداخته است. موفقیت بچه رزماری سیل فیلم‌هایی از این دست را روانه سینماها کرد که مطرح‌ترین‌شان سریال های جن گیر و طالع نحس بودند. بعدها خودش نهمین دروازه در همین ژانر ساخت.

رومن پولانسکی اگر چه تا قبل از این هم فیلم‌های مطرحی ساخته بود که در این صفحات قبلن از چاقو در آب وی یاد کرده‌ایم، ولی با این فیلم نام خود را به عنوان کارگردانی مطرح به دنیای سینما دیکته کرد.

بچه رزماری فیلمی است که در آن همه چیز مانند یک صفحه شطرنج چیده شده و  پولانسکی به خوبی با مهره‌هایی که در این صفحه چیده است، بازی می‌کند. از قفسه‌ای که بین دوقسمت خانه قرار دارد  و بخش مبلمان شده و بخش خالی که در اجاره قهرمانان ما است را جدا می‌کند گرفته تا چاقویی که در همان اوائل فیلم نشان داده می‌شود. دوربین همراه با رزماری و آن‌چه که در وی می‌گذرد حرکت می‌کند. رزماری در کلیه نماهای فیلم هست. اگر هم نباشد مانند سکانس مربوط به سقوط زنی از طبقه چهارم ساختمان محل زندگی رزماری تا قبل از بسته شدن این سکانس هم وارد می‌شود. این حضور گاهی به بیننده القا می‌کند که تمامی آن‌چه را که شاهد هستیم شاید تصورات ذهنی او باشد و در واقع هیچ یک از شخصیت‌های فیلم بر علیه او موضع گیری ندارند وتمام اتفاقات فیلم در اثرتوهمی است که گاه مادران جوان به آن دچار می‌شوند. البته تا حدودی این تصور درست است ولی نه از این دیدگاه. چرا که تمام افرادی که دور و بر او را گرفته اند شیطان پرستانی هستند که اگر حسن نیتی هم  دارند به دلیل این است که بهر حال این مادر قرار است شیطانی به دنیا بیاورد و در پایان فیلم این رزماری است که به سوی شیطان درون گهواره می‌رود و او را که می‌گرید، آرام می‌کند.

بچه رزماری را اگر از دید مفهومی هم نگاه کنیم، فیلمی است قابل تامل. از این دیدگاه، بچه رزماری نگاهی بسیار منفی به جامعه آینده دارد. جهانی که در آن اخلاق و صفات انسانی روز به روز کم رنگ تر و کم رنگ تر می‌شود.

***

* شباهت نام گای به گی و یا خود واژه گای به معنی یارو، بی دلیل نیست. چرا که فقط نقش واسطه ای برای آوردن رزماری به آن آپارتمان را دارد.

** روت گوردون به عنوان بازیگر نقش دوم زن، اسکار سال ۱۹۶۲ را به دست آورد. او وهمسرش در این فیلم یعنی سیدنی بلک‌مر بعلاوه جان کاساواتیس و بسیاری دیگر از بازیگران بچه رزماری، دیگر در قید حیات نیستند. 

پ.ن. 

در متنی که قبلن از پ.ن. نوشته بودم سازنده نهمین دروازه را کوبریک نوشته بودم که با اشاره روزبه درست شد.

نظرات 9 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:11

سلام
همگی خسته نباشید
وبلاگ بسیار خوبی دارید که به همگی تبریک میگم امیدوارم روز به روز شاهد موفقیت های روز افزون همگی و این بلاگ باشیم راستش من به جای اینکه بیشتر فیلم ببینم دنبال فیلم های خوبم همین امر هم باعث شده که کمتر بشینم پای فیلم امید دارم از اینجا و با همراهی شما عزیزان حد اقل وقتی باشه واسه دیدن فیلم هایی که ارزش دیدنو داشته باشن.
با سپاس از همگی عزیزان

به ستاره هایی که در ارزش گذاری می دهیم دقت کنید و فیلم های با بیش از سه ستاره حتمن ارزش دیدن را دارند. و فیلم های پنج ستاره را که باید چندین بار دید.
ولی چیزی دیگری که بسیار مهم است این است که شناخت سینما با زیاد فیلم دیدن میسر است. با این که فیلم های بد سلیقه انسان را پایین می آورد ولی گاهی برای شوکه شدن و این که فیلم چقدر می تواند مزخرف باشد باید فیلم بد هم ببینید. مثلن سالی یکبار.

ر و ز ب ه پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 15:13 http://hazrat-eshgh.com

...
بچه رزماری یکی از فیلم‌های مطرح تاریخ سینما است که به جرات می توان به آن یک حادثه گفت..

مستاجر رو هم می توان حادثه مطرح کرد!

دروازه نهم؟ دروازه نهم رو که رومن پلانسکی ساخته بود ؟!
سال ۹۹ ؟

....

به نظر من و چیزی که در این فیلم دیدم انتخاب بازیگر.. مخصوصن خود رزماری بود..
نمی دونم شاید من اشتباه کنم!
اما هر چی نگاه می کنم هیچ کس جای میا نمی تونست بازی کنه..
برا سنگین فیلم همون طور که خودتم گفتی روی دوشش بود..
وقتی تو دوره حاملگی آدم می دیدیش یاد یه پسر بچه ۱۴ ساله می افتاد..

چرا مو هاتو کوتاه کردی؟
گفتم باید یه تغییری به خودم بدم! قشنگه؟
نه اصلن بهت نمی یاد.. چرا رنگت عوض شده ؟؟!!

تو فیلم های رومن پلانسکی همیشه نشانه هایی رو دست آدم میده! جز راز مستاجر واسه من..

ازش خوشم می یاد!
هر چند که فکر کنم همین زودی ها اونم از کنار ماها بره..

جاوید ایران.

من اشتباه کردم. در متن درستش کردم و در پی نویس هم این را آوردم. ولی من هر وقت به نهمین دروازه فکر می کنم کوبریک را در کنار آن می بینم. چرا و چگونه؟ نمی دانم.
من اصلن دوست ندارم به مرگ کسانی که دوست دارم فکر کنم. اولن هم به همین زودی ها هم نیست و هنوز هشتاد سالش نشده. سینماگران بسیاری را میشناسیم که صد سال هم عمر کرده اند. رومن هنوز که هنوز است فیلم سازی می کند.
در سال هایی که دیگر خیلی از آن دور شده ایم سریالی بود به نام محله پیتون که میافرو در آن بازی می کرد. در آنجا موهای بلندی داشت و در یکی از قسمتهای این سریال ناگهای شبی با موهایی همین طور کوتاه ظاهرشد. حق هم با او است. نه آن وقت بلکه حالا هم من نمی توانم به آرتیست دیگری که جای او را در این فیلم می توانست پر کند فکر کنم. چهره و طرز صحبت کردن او اوج معصومیت و دوری از شیطان را داشت. به نظر من در این فیلم شیطان قلب معصومیت و پاکی را هدف قرار داد.

ر و ز ب ه یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 http://hazrat-eshgh.com

...
داشتم پارسی عمومی می خوندم (فردا امتحان دارم.. یعنی امروز ساعت ۴ بعد از ظهر :دی) یاد یه چیز جالب افتادم..
یه لحظه قسمتی که دی کاپریو تو فیلم خلبان اون قسمتی که لخت تو اتاق نشسته پشت در و تیه کننده می یاد و صداش می زنه و اون چمباته می زنه.. بسیار شکوهمند بود..

بعد اون رو مقایسه کردم با فیلم راننده تاکسی و قسمتی که باب داشت تمرین می کرد با تفنگ.. بنگ بنگ !!
اینم شکوهمند بود..

بعد یادم افتاد که اسکورسیزی بزرگ کارگردان جفتش بود !!
و هم باب و هم لئو از دُردانه های ایشون هستن..

نتیجه گیری:
این حقیر با عقل ناچیزم احساس درونی ام بهم میگه سرنوشت لئو بسیار درخشان هست.. ؟؟

جاوید یاران.

در این که لئو یکی از بزرگترین ستارگاه هالیوود است و بزرگتر هم خواهد شد کاملن نظرت درست است.

علیرضا دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:11 http://alexray.blogfa.com/

متاسفانه در دیدن فیلمهای برگمن کوتاهی کرده ام
اما درباره پست بزرگراه گمشده متاسفانه این فیلم رو هم ندیدم ولی آثار دیگه ای دیوید لینچ مانند: امپراطوری درون و بلوار مالهلند رو دیدم که هنوز ذهنم با اونها درگیر هست، واقعن لینچ کارگردان پرتوانی هستش، که از ساده ترین متن پیچیده ترین تصویر رو میسازه! .

شما جوان هستید. برگمن را از کجا ببینید و بشناسید؟
زمان ما برگمن در سینماها بود. زمانی که دیگر خیلی از آن دور هستیم.

سیروس پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 22:38

بچه رزمری یکی از درخشان ترین فیلم های این ژانراست .نمونه کاملا موفقی از رومن پولانسکی که به ندرت تکرار شده .از ابتدای ورود زوج جوان به اپارتمان حس توطئه مرگبار علیه این زن ارام ارام شکل میگیرد و این احساس که متوجه می شویم همسرش یعنی کسی که باید همراه و پشتیبان او باشد در این ماجرا همدستی شیطان پرستان را قبول کرده حس ترس و درماندگی را به اوج می رساند.فصل کابوس زن بسیار تکان دهنده است.پایان نگران کننده فیلم که زن به دنبال کودکش وارد جشن شیطان پرستان می شود تا مدتها در خاطر میماند.همه اینها را هم پولانسکی بدون بکار بردن اصوات ترس اور یا تصاویر تهوع اور خون و خونریزی و دست و پای قطع شده و استفراغ های سبز! و خلاصه هر انچه این روزها در این گونه فیلم ها می بینیم افریده ؛تا تفاوت کار یک استاد با دیگران مشخص باشد.

من اصلن آن استفراغ های سبز را دوست نداشتم. تازه شنیده ام که این روزها خیلی بدتر از استفراغ های سبر درست شده. بابا ما قبول داریم که شیطان موجود بسیار خبیثی است ولی استفراغ سبز؟ هر کسی سبزی زیاد بخورد و بلانسبت استفراع کند خب سبز است. میشود شیطان.
ولی تروکاژهای آن جن گیر هم بسیار قشنگ بود. باقیش به کنار. ولی بچه روزماری فیلم خیلی زیباییست.

ر و ز ب ه شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:23

با نام نویسنده غارت کردیم دزدیدیم یادداشت تان را.نوش جان مان شد. اووو هوووم

اگر بی نام نویسنده هم غارت کرده بودی باز هم نوش جانت. کی به کیه؟

ر و ز ب ه یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 00:53

نه به یه آدم فرهیخته همچون خودتون برخوردیم.
داشت ما رو سلاخی می کرد :دی
گفتیم ای روزگار. کاشکی دو نفر مانند اون آقا وجود داشت.
اگه بود دیگه نیازی به قانون و دار و دسته ای همچون copy right در مرگ بر آمریکا نداشتیم!

قربانت. راستی میگم stalker تارکوفسکی رو دیدی؟
چرا در مورد نوستالژی که گفتین دیدم نمی نویسید؟

اون فیلم تارکفسکی رو ندیدم. نوستالژی را هم باید دوباره ببینم که در حال وهوای امروز اصلن نمیتونم.

ر و ز ب ه یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:05

آقا نبودی کلی داریم سلاخی میشیم سر همون ماجرا.
عجب گیری کردیماااا

اومدیم ابروشو تاتو کنیم زدیم به کل چش و قرنیه و حببیه و اینا رو نابود کردیم!

چه آدم های مومنی گیر می یان :)

ولش کن. خودتو اذیت نکن. مومن با دگماتیسم پیوند ناگسستنی داره. آدمای مومن متاسفانه در این شکلشون که کم هم نیستند اصلن قابل تحمل نیسنتد. عرض خود می برند و زحمت ما میدارند.

ر و ز ب ه یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 14:49

اون مومن شوخی بود.
هدف مومن واقعی بود. اشتباه رفت..

...... / \ .....
سبز

V

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد