فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

Inland Empire (دیوید لینچ / ۲۰۰۶)

دیگه عادت کردم قبل از تماشای فیلم های دیوید لینچ خودمو برای حل معماهای مختلف آماده کنم. با اینحال با یکبار دیدن، چیز زیادی از داستان اصلی دستگیرم نشد! 


"هنگام فیلمبرداری یک فیلم، عوامل پشت صحنه متوجه حوادث عجیبی می شن که اتفاق می افته. بعد از مدتی کشف می کنن یکبار قبلاً گروه دیگه ای قصد داشتن از روی این فیلمنامه فیلم بسازن، اما به علت قتل دو بازیگر اصلی فیلم پروژه نیمه کاره رها شده..." 


در این فیلم هم با دنیای خیال و واقعیت طرف هستیم که مجزا کردنشون از هم کار ساده ای نیست. موضوع دیگه (که پیچیدگی داستان رو دوچندان کرده) عدم آگاهی کاراکتر نقش اصلی از مفهوم زمانه. اون نمی دونه چی قبل از چی رخ داده و کلاً از چیدن منطقی حوادث به ترتیب زمانی عاجزه... 


فکر می کنم کشف معمای این فیلم حتی از "بزرگراه گمشده" هم سخت تره و به بحث و تبادل نظر بسیار زیادی نیاز داره. در اون فیلم تنها با دو دنیای واقعیت و خیال سر و کار داشتیم اما اینجا با یک "فیلم در فیلم" هم طرف هستیم! 


سبک ساختاری فیلم درست شبیه "جادۀ مالهالند" هست و در اغلب نماهای نزدیک از لنزهای واید و سوپرواید استفاده شده تا حالت غیرمتعارف چهرۀ افراد رو بیشتر بکنه. ریتم سریع تدوین و نوع دکوپاژ باعث می شه زمان طولانی سه ساعتۀ فیلم رو کمتر احساس کنیم. 


اگر کسی این فیلم رو دیده و دربارۀ داستانش نظر خاصی داره لطف کنه و با من در میون بذاره!

نظرات 9 + ارسال نظر
بهروز یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:49 http://DownloadKing.Blogsky.Com

سلام وبلاگ باحالی داری من میخواستم اگه تمایل به تبادل لینک دارید من را با نام
دانلود جدید ترین آهنگ های روز دنیا

در لیست دوستان قرار دهید و بعد به من اطلاع دهید تا من هم شما را در لینک دوستان قرار دهم
با تشکر

در این جا وبلاگ اعضای وبلاگ و وبلاگ های سینمایی لینک می شود.
اگر وبلاگی در زمینه موسیقی زدیم حتمن به سراغ شما می آییم.

محسن سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:41 http://after23.blogsky.com

من دو سه روزی بود که سراغ این وبلاق وزینمان نیامده بودم. کامنت بالا را هم به هوای این که در مورد بزرگ راه گمشده است جواب دادم. ولی این متن رو ندیده بودم و امشب ویکی کریستینا بارسلونا را آماده کردم که آپ کنم که دیدم به یکی زودتر از من پیش قدم شده. در این مورد در فیس بوک انگار برات چیزی نوشتم یا نه نمی دانم. حسابی شده ام یک آلزایمری تمام عیار. بهرحال
من فیلم راندیده ام و امیدوارم بزودی به لطف دوستان موفق به دیدنش بشوم. بزرگ راه گمشده را که فعلن در بن بست گذاشته ایم. شاید این هم به همون سرنوشت دچار بشه. ولی رویهم رفته من فیلم هایی که سخت باشد رو بیشتر دوست دارم. فیلم هایی که مجبور باشی چند بار ببینی. نه این که دلت بخواهد چند بار ببینی.
راستی از مرگ در این جا هم چیزی هست؟

از مرگ نه. تا جایی که من فهمیدم همه زنده و حاضر هستن و این کار رو سخت تر می کنه.
سختی این فیلم بیشتر به پیدا کردن توالی درست حوادث و تفکیک دنیای خیال و واقعیته. فیلم هم انقدر طولانیه (حدود ۳ ساعت) که تا یه جاهایی می تونی داستان رو تعقیب کنی ولی از یه جایی به بعد دیگه از دستت در می ره!
امیدوارم زودتر فیلم رو ببینین که با هم تبادل نظر کنیم.

علیرضا چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 18:49 http://alexray.blogfa.com/

وای من خودم رو کشتم تا بفهمم داستان این فیلم چیه!
آخه جدا از پیچیدگی فیلم، نسخه ای رو کهمن داشتم به زبان اسپانیایی بود! و زیر نویس هم افتضاح، پر از غلط غلوط!!
اما در کل بنظرم جاده مالهند فیلم بهتری بود.

جاده مالهالند که بهترین و قابل درک ترین فیلم دیوید لینچه! ولی دیدن این فیلم به انگلیسی با زیرنویس فارسی هم چندان کمکی به من نکرد چه برسه به زبون اسپانیایی!
البته یه جاهایی توی فیلم به زبون لهستانی حرف می زدن که نمی دونم عمدا یا سهوا زیرنویس نشده بود. نسخه شما هم همینطور بود؟ مثلا سکانس هایی که نایومی واتس داره از تلویزیون می بینه.
نظرت راجع به اون پیرزن اول فیلم چیه که می گه تو فردا روی اون صندلی نشستی؟؟؟

علیرضا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:11 http://alexray.blogfa.com/

البته من چند ماهی میشه که این فیلم رو دیدم و خیلی از سکانسهای فیلم یادم نیست و چون نسخه من اسپانیش بود زیاد به جملات گوش نمی دادم بیشتر رو زیر نویس تمکز داشتم و تقریبن همه جا زیرنوس بود.
اون پیرزن چهرهش یجورایی آدم رو یاد پیشگوها می انداخت نمی دونم شاید یه جورایی میخواست آینده اون زن رو پیشگویی کنه! در کل من چندان از این فیلم سر در نیاوردم.

باز خوبه تو چندان سر در نیاوردی چون من هیچی سر در نیاوردم!
اگه یه بار دیگه فیلمو دیدی و چیز تازه ای دستگیرت شد به منم اطلاع بده!

رهام اطمینان یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 http://catiainyourhands.blogfa.com

من فیلم را2 بار دیدم و سعی می کنم برداشی را که خودم از فیلم کردم را با نقدهایی که در مورد فیلم خواندم تلفیق کنم البته قبول بفرمایید که درک فیلم مشکل است (اسامی و نام کاراکتر ها را از سایت www.imdb.com وام گرفتم)
من شخصا زیاد به این فکر نمی کنم که آیا شخصیت های روایت شده Laura Dern (Nikki / Sue) در فیلم واقعی هستند یا اصلا وجود خارجی دارند یا نه. آنها تجسم ذهنی ساده دختر محبوس در اتاق هستند (Karolina Gruszka / Lost Girl) به نظر من تنها کاراکتر واقعی فیلم همان Lost Girl است که در یک اتاق ظاهرا زندانی شده و هنگام نگاه کردن به فیلمی که بازیگر اصلی آن Laura Dern است گریه می کند (البته در تصویری که دخترک نگاه می کند یک صحنه تاتر به ظاهر کمدی نشان داده می شود که بازیگران لباس خرگوش به تن کرده اند و روی تصویر صدای قهقه های نامناسب و بی جا پخش می شود)
با توجه به مساله ادای بدهی که چند بار در طول فیلم بیان می شود حدس می زنم آن اتاق سمبل زندان است برای دختر یا اینکه دخترک قبلا مرده (مثل فیلم قبلی لینچ Mulholland Drive ) و اتاق سمبل برزخ می باشد
فکر می کنم دختر قبلا فاحشه بوده و احتمالا فیلمی که نگاه می کند در باره آینده ای است که با رد یا قبول شغل فاحشه گری برای او متصور است در هر صورت دختر فکر می کند با دانستن آینده همانطور که پیرزن مرموز ابتدای فیلم اشاره می کند زندگی خود را تغییر دهد ولی مشکل بزرگ این است که به علتی که معلوم نیست (شاید یک شوک عصبی به علت شغلی که داشته) دختر به فراموشی دچار شده و نمی تواند حقیقت را از درون ذهن خود بیرون بکشد.
با اجازه شما بیشتر از این ادامه نمی دهم و باقی مطلب را در صورتی که احساس کردید همان چیزی است که می خواهید پس از تایید شما ارسال خواهم کرد.

برداشتی که از داستان فیلم ارائه کردید بهترین ایده ای بوده که تابحال درباره این فیلم شنیدم. تا بحال به فیلم از این زاویه نگاه نکرده بودم. لازم شد فیلم رو برای بار سوم ببینم.
لطفا هر نکته حتی کوچیک دیگه ای که به ذهنتون می رسه رو بگین.
منتظر کامنت بعدی شما هستیم.

رهام اطمینان سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 http://catiainyourhands.blogfa.com

یک ساعت اول فیلم مربوط به رویای هالیوود می شود ( همانطور که در Mulholland Drive دیده شد) در جایی که یک هنرپیشه زن معروف که با یک مرد حسود و فوق العاده ثروتمند ازدواج کرده است تصمیم می گیرد در یک فیلم که بر اساس یک داستان عامیانه لهستانی است که مخلوطی از واقعیت داستان و خیال است ایفای نقش کند. طی فیلمسازی هنرپیشه زن Nikki عاشق همکار هنرپیشه خود Devon Berk (Justin Theroux) که مردی بدنام و زنباره است می شود و این مساله باعث می شود که زندگی آنها تبدیل به تیتر اول شایعات رسوا روز شود (بهترین چیز در امور عشقی دخترک (Lost Girl) – در ذهن خودش- این است که بتواند یک مرد پولدار را راضی کند که به خاطر او به زنش خیانت کند)
فیلم Inland Empire در یک ساعت دوم خود تبدیل به یک کابوس می شود. Dern در یک خانه معمولی در نقش Susan Blue که در حقیقت نقش Nikki در فیلم است زندگی می کند و شوهرش یک مرد بسیار ساده و معمولی است که در فیلم سس گوجه فرنگی را بر روی پیراهن خود می ریزد و در همین حال Dern برای یک مرد ثروتمند به نام Billy Side که شخصیت Theroux در قفیلم است کار میکند. در عین حال Billy با Doris (Julia Ormond) ازدواج کرده است
Theroux یک بار دیگر Dern را اغوا می کند اما اینبار دخترک (Lost Girl) چیزهای بیشتری به یاد می اورد.
Sue ، Doris را در خانه Bill می بیند و از دیدن او شوکه می شود چون تصور می کرده که خودش Doris را کشته است ( همدستی یا ارتکاب به قتل گناهیست که دخترک به خاطر آن زندانی شده).
داستان Sue و Billy در حقیقت بازتابی از ذهنیت دخترک است درآن هنگام که در لهستان همسر یک مرد حسود لهستانی است که حاملگی مشکوکی را برای دختر متصور می باشد در هر صورت شوهر حسود معشوق دخترک را می کشد در حالی که دخترک فکر می کند خودش همسر حسود معشوقش را با پیچ گوشتی کشته. شوهر پس از کتک زدن دختر که موجب سقط جنین می شود وی را ترک می کند.
قسمت سوم فیلم را اگر اجازه بدهید در کامنت بعدی ارسال کنم (فکر کنم سرعت تایپم رو باید زیادتر کنم)

لطفا قسمت سوم را هم بنویسید تا سوال های خودم رو مطرح کنم. تا اینجا که همه چیز درست به نظر میاد...

رهام اطمینان چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:26 http://catiainyourhands.blogfa.com

سلام
می خواستم پیشنهادی در مورد نقد و توضیحی که در مورد Inlan Empire خدمتتان ارسال می کنم بدهم
در صورت موافقت شما فکر می کنم بد نباشد اگر نقد ارسالی را به عنوان یک پست جدید در وبلاگ تان منتشر کنید
در صورت تمایل بفرمایید کل نقد را یکجا دوباره برایتان ارسال کنم البته این پیشنهاد به این مفهوم نیست که قسمت سوم را- حتی اگر مایل به انتشار مطلب من نبودید- برایتان ارسال نمی کنم.
(در مورد فیلم های دیگر هم در صورت تمایل می توانم برایتان مطلب بنویسم)

سلام
بسیار پیشنهاد خوبی است.
همونطور که می دونین این یک وبلاگ گروهیه و دوستان مختلف در اون مطلب می نویسن. اگر بتونین ماهی یکی دو تا پست درباره فیلم هایی که می بینین بنویسین شما رو به این وبلاگ دعوت می کنیم.

رهام اطمینان چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:12 http://catiainyourhands.blogfa.com

باعث افتخار من خواهد بود دعوت شدن به وبلاگ شما
ولی بیشتر علاقه مندم روی فیلم های خاص مثل همین فیلم کار کنم و پیشنهاد فیلم هم از شما باشد. مثلا یکی از فیلم هایی که فکر می کنم جالب باشه که روش کار کنیم Bitter Moon یا مثلا فیلم Requim for a Dream هست.
اما قسمت سوم
در یک ساعت سوم (پایانی) Dern به یک فاحشه بدون نام و پست تبدیل می شود که با مردی که گفته می تواند به او کمک کند صحبت می کند. او احتمالا تکیه گاهی است برای Dern که به او اجازه می دهد اتفاقات و اصوات را به صورت حقیقی احساس کند یا شاید هم واقعا یک دربان ساده باشد ولی به نظر من در اینجا آنچه اهمیت دارد که Inland Empire را به یک فیلم خوب تبدیل می کند در حقیقت کلکسیونی از اجرای عالی Dern هست که هر چیز بد دیگری را در فیلم کم رنگ می کند. Dern در جز به جز صحنه ها - انگار که هیپنوتیزم شده باشد – چنان تاثیری بر ذهن بیننده می گذارد که مدتها باقی خواهد ماند.
در ادامه Dern را کماکان در نقش یک فاحشه پست در خیابان های هالیوود میبینیم. او تمام دلایلی را که باعث شده وی به اینجا برسد را پس میزند و خود را سزاوار کشته شدن به دست زنی می داند که خود Dern باعث بدبختی وی شده است.
پی بردن به چیزهایی که از دست رفته و احساس پشیمانی برای آنها به دخترک کمک می کند که مرگ خود را قبول کند.
مرگ Sue در فیلم نمایانگر تمام شدن زندگی دنیوی دخترک است و همچنین به وجود آمدن زندگی جدیدی در قالب شخصیت Nikki
Nikki اقدام به کشتن Phantom (Krzysztof Majchrzek) می کند – Phantom سمبل کسی یا چیزی است که دختر را از یک شخصیت واقعی دور میکند و وی را تبدیل به Lost Girl می کند ( مثلا Pimp دختر) بدین گونه با کشته شدن Phantom به بازیگران با لباس خرگوش اجازه داده می شود که بتوانند از جعبه خارج شوند و صحبت کنند همچنین Lost Girl هم از اتاق نجات پیدا میکند و به تلویزیون می رود جایی که Dern – که اکنون سمبل آزادی و نجات وی می باشد- با یک بوسه زندگی دوباره ای به دخترک میدهد Dern از صحنه محو می شود چون راه رهایی دخترک را هموار کرده و دیگر احتیاجی به او نیست
در پایان خاطر نشان می کنم برداشت من از فیلم لزوما حقیقت یا حداقل تمام حقیقت نیست خوشحال می شم دوستانی که نظری دارند مرا از نظراتشان آگاه فرمایند در صورتی که سوال یا نکته مبهمی وجود دارد حتما با من در میان بگذارید

اول از همه ممنون به خاطر حوصله شما در تایپ این مطالب.
دوم اینکه من دعوتنامه را برای شما فرستادم. کافی است ایمیلتان را چک کنید و مراحل را طی نمایید.
...
یعنی شما معتقدید واقعیت آن چیزی است که ما در یک ساعت پایانی فیلم شاهدش هستیم و یک ساعت اول در واقع خیالات زن نقش اصلی است؟
در اینصورت نقش آن زن همسایه پیشگو که در قسمت اول به خانه اش می آید چیست؟ چرا می گوید تو فردا درست آنجا نشسته ای؟

بابک جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:44

من زمانی با اینفیلم آشنا شدم که استاد یوگا ما توصیه کرد این فیلم رو ببینیم دی وی وی تفسیر فیلم از زبان ایشون رو میتونید از موسسه علمی نوا خریداری کنید
موسسه یوگای علمی نوا
www.navayoga.com

ممنون از راهنمایی شما.
اگر این فیلم و تفسیرش رو دیدین برای ما هم بنویسین که برداشت استاد شما از این فیلم چه بوده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد