ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
Vicky Cristina Barcelona
سناریست و کارگردان: وودی آلن
ویکی (ربکا هال) و کریستینا (اسکارلت یوهانسون)، تصمیم میگیرند که تابستانی را در بارسلونا بگذرانند. هر کدام به دلیلی. ویکی نامزدی خوابانده در آبنمک دارد و کریستینا زندگی بدون عشقی را میگذراند. در یک نمایشگاه نقاشی، خوان (خاویر باردم) که خود نقاشی است که به تازگی از زنش جدا شده، توجه کریستینا راجلب میکند. کمی بعد و در رستورانی، خوان، آنها را دعوت میکند که تعطیلات آخر هفته را با وی بگذرانند. شراب خواری و ...... و سه نفری عشقبازی کنند. در حالی که ویکی بعد از آشنایی با خوان بهم ریخته است، در نهایت کریستینا و خوان زندگی مشترکی را آغاز میکنند. پیوستن ماریا (پنه لوپه کروز) همسر سابق خوان به زندگی آنها، جلوههای دیگری از روابط آدمها را به نمایش میگذارد. جلوههایی که برای هر سه جذابیتهای خودش را دارد ولی در نهایت این کریستینا است که قادر به ادامه دادن آن نیست.
من همیشه وودی آلن را به عنوان یکی از نوابغ تاریخ سینما تحسین کردهام. نبوغی که به طور عمده خود را در سناریوهای غیرقابل پیشبینی او نشان میدهد. هر یک از فیلم نامه های وی، یک نوآوری است. وشبیه هیچ سناریوی دیگری نیست. هرچند افسانه او را -در سناریو- دوست ندارد. چرا که باورش بر این است که او فیلم سازی است بسیار شخصی ساز. و بر عکس من همین اش را دوست دارم. این فیلم را نمیتوانم بگویم چند سال ولی بسیار از زمان حال جلوتراست. اصلن وودی آلن همیشه جلوتر از زمان حرکت میکند.
نقاش به دو دوست پیشنهاد یک اتاق خواب سه نفره میدهد. چیزی که بعدها گیرم به شکلی دیگر عملی میشود. آلن به روشنی پا را از دایره یک زندگی زناشویی دو نفره فراتر گذاشته و تستی بر این شیوه زندگی میزند. تصور آن دشوار است. ولی به جرات بگویم که تحمل خروج کریستینا از خانوادهای که آلن به تصویر کشیده است برای حداقل خود من هم سخت بود، چه برسد به ماریا که تازه داشت خنده بر لبهایش میآمد و از آن برخوردهای عصبی فاصله میگرفت و رخ دادها، رنگ و بوی دیگری بر آن چه که بر او می گذشت زده بود..
پنه لوپه کروز به حق اسکار هنرپیشه نقش دوم را گرفت.جایزه هنری گلدن گلاب را هم گرفت که از دیدگاه هنری ارزشمندتر از اسکار است.
یکی دیگر از زیبایی های فیلم.عکسهای کریستینا هستند، که مشوق اصلی او در این هنر، ماریا ست. عکسهایی که گاه نشان دهنده لحظاتی از زندگی این سه معشوق است. لحظاتی که در فیلم نشان داده نمیشود.
در پایان تابستان هیچیک از پرسوناژهای فیلم لبخندی به لب ندارند و به نظر میرسد در فکر تابستانی پرماجرا هستند که بر آنها گذشته است و نیز آینده مبهمی که بر روابط همه آنها سایه انداخته است.
جا دارد که در مورد اسکارلت یوهانسون هم بگویم. تا جاییکه حافظه من یاری میکند سومین زنی است که دارد به طور ثابت در فیلمهای آلن بازی میکند. او پا در جای پای دایان کیتون و میافرو گذاشته است. یوهانسون در این فیلم هم چون گذشته، روان و صمیمی ظاهر شده است.
موسیقی فیلم بسیار دوست داشتنی است. استفاده از ملودی های کلاسیک و قدیمی از جمله قطعه مشهور آستوریاس، حس ِ فضای رومنس فیلم را دو چندان کرده است.
چشم بسته و به تمام آن چه که وودی آلن می سازد ۵ ستاره تقدیم می کنم.
وای دوست ندارم قبل از اینکه فیلمی رو ببینم راجعه بش بخونم!
این فیلم بزودی بدستم میرسه، باشه بعد از دیدنش نظرم رو میگم!
ما هم سعی می کنیم طوری در باره اش بنویسیم که داستانش را کسی متوجه نشود. ولی فیلم های ارزشمند و هنری چه بسا خیلی جنبه های دیگری دارند که پایان آن راتحت الشعاع قرار می دهند. فیلم های وودی آلن فیلم های نیستند که شما با دانستن پایان آن ارزشش برایتان از دست برود.
"این فیلم را نمیتوانم بگویم چند سال ولی بسیار از زمان حال جلوتراست. اصلن وودی آلن همیشه جلوتر از زمان حرکت میکند"
این دو جمله دو به واقع قبول دارم!
فیلم رو هنوز ندیدم هر چند که رنگ و بوی اون رو حس کردم و فیلم پر از کسانی هست که من اونها رو دوست می دارم.
اما این جمله ای که نوشتی بسط جالبی از آثار آلن بود.
همین چند روز پیش "شوهر و زن" رو دیدم! به واقع نوشته ای فراتر از 1992 هست!
و پر از دیالوگ های به یادماندنی بود! مثل همیشه..
:)
شوهر و زن را ندیده ام.
ولی ویکی ... را ببین.
من هم خیلی از این فیلم خوشم اومد، مثل بقیه فیلم های وودی آلن.
به نظر من اینکه یک نفر نظرات و احساسات شخصی خودش رو به فیلم تبدیل کنه ارزش هنری بسیار بالاتری داره تا اینکه مثلا بخواد از روی یک کتاب قبلا منتشر شده فیلم بسازه.
اصلن فیلم یعنی همین. رومان و نقاشی و مجسمه و .... کلیه هنرها. و هرچه شخصی تر قشنگ تر.
این مثلث عشقی رو تو مچ پوینت هم به شکل دیگه ای می بینیم هر چند که من مچ پوینت رو بیشتر از این فیلم پسندیدم ولی در مجموع بازی های عالی خاویار باردم و پنه لوپه کروز و زبان یک دست و روان و بی گره فیلم هر مخاطب مشکل پسندی رو هم راضی می کنه. فیلمبرداری خوب و لوکیشن های انتخاب شده هم به جذابیت فیلم کمک کرده با شما موافقم ساخته های وودی آلن همه خیلی خوبن ولی یه کم احساس می کنم داره از زبان بکر فیلم هایی مثل پول و بردار و فرار کن یا آنی هال دور می شه
من مچ پوینت را ندیده ام.
در مورد این که از زبان بکر فیلم هایی که نام بردید دور می شود هم شاید طبیعی باشد چون با در نظر گرفتن کارهای قبلی اش دیگر خودش نزد خودش بکر نیست. ولی زبانش کماکان بکر است.
شاید به گونه ای بتوان ماریا را آنی دانست و ......؟
ها؟
منظورتان همین است؟
تو اون دو تا فیلم، تصویر به حرف غالبه و وودی آلن اونقدر ماهرانه از تصویر حرف کشیده که آدم رو تا آخر فیلم میخکوب می کنه از طرف دیگه همین تصویر تمام بار کمدی فیلم رو خیلی خوب به دوش می کشه ولی تو فیلم های بعدی وودی آلن بیشتر رو دیالوگ تکیه کرده تا تصویر هر چند که اونا هم خیلی خوبن و این کار آثارش رو از یکنواختی در میاره ولی اون جذابیت فیلم های قبلی رو تو اونا ندیدم البته این فقط برداشت شخصی منه شایدم درست نباشه.
حق باشماست. دیالوگ ها خیلی زیاد شده اند. و در مورد آنی هال می تونم بگم که اصلن یک فیلم نابه. آنی هال رو با هیچ یک از کارهایش مقایسه نمی کنم. آنی ها بهترین فیلم وودی آلن در تمام طول دوران زندگی هنری اوست.
یکی از خندهدارترین و عجیبترین بخشهای اسکار اسکورت پنه لوپه کروز بعد از گرفتن جایزه بود انگار بیچاره خلافی کرده بود و فقط تحت الحفظ!! آورده بودنش جایزهاش رو بگیره و برگرده حبس،
پنه لوپه کروز منو یاد هنرپیشههای ایتالیایی فیلمای فللینی میاندازه همه بازیهاش عالی و به یاد موندنیه هر چند من فیلم عود کاپیتان ماندولین رو از همه کاراش بیشتر دوست دارم.
من نمی دانم از کی؟، ولی نه، از فیلم Volver بود که عاشق سینه چاک پنه لپه کروز شدم. این را افسانه هم می داند. -افسانه تنها زنی است که در زندگی بی قید و شرط عاشق او شدم و هستم و خواهم بود و در حال حاضر هم با او زندگی می کنم، می داند.
بگذریم از این که خود او هم عاشق سینه چاک آنتونیو باندراس زشت و خبیث و بد جنس و احمق و موذی و نظر باز و ولنگار و قاتل و دزد و بی معرفت و زن باز و ملعون و دروغگو و خائن و خسیس و فرصت طلب و تنگ نظر و شکاک و بی عرضه و مال مردم خور و تروریست و ....... هزار تا صفت بد تر از این این است.
منم این فیلم را قبلن تو خوابگاه دیدم. شاید یک ماه پیش. نظر هر سه نفرمون برای بهترین بازیکن روی کروز بود. واقعن استثنایی بازی میکرد. حتی یک لحظه اجازه میداد فکر کنی این دعواها و داد و بیداد ها واقعی نیست. و اون دلبستگی عصبیش بعد از کل کل های عصبیش. فیلم قشنگی بود. بخصوص که یه جای عالی توی خوابگاه برای فیلم دیدن پیدا کردیم که حداقل ۵۰ درصد طول فیلم ساکت باشه.
چه خوابگاه خوبی. انگاری یه جورایی کویته.
هفت سین سینمایی نوروز :
سوته دلان (حاتمی)
سفید (کیشلوکوفسکی)
سینما پارادیزو (تورناتوره)
سگ دانی (تارانتینو)
سرپیکو (لومت)
سرگیجه (هیچکاک)
سکوت (برگمان)
پارسال آره.هف سینمون فیلم بود امسال آدمن.