ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
بیضایی و رفیعی جم
***
بازیگران نقش اول مرد و زن و همچنین کارگردان فیلمی در حال تهیه، در خلال ساخت آن، با فشار سرمایه گذاران و اسپانسرهای فیلم، کنار گذاشته میشوند. فیلم از بیخ وبن خط دیگری را دنبال میکند که در فیلمنامه اولیه نیست. "وقتی همه خوابیم" روایت این قصه است، از زبان بهرام بیضایی.
آخرین فیلم بیضایی، نامی که به سادگی نمیتوان آن را از پرده جادویی نقرهای زدود، فیلمی است با سناریویی به غایت جا افتاده و بازی بازیگرانی که هرچه فیلم جلوتر میرود، بهتر و بهتر میشوند. سناریو به شکلی است که بازیگران با نقشهایشان نیز همذات پنداری میکنند. در سکانسهای پایانی فیلم، دیگر جدا کردن هنرپیشه از نقشش چندان ساده به نظر نمیرسد. تماشاگر نیازمند این است که کمی بیاندیشد و حداقل تا دو روزی فیلم دیگری را نبیند. و خب این حتمن خیلی بد است.
اولین فیلم بلندی که از بهرام بیضایی دیدم، رگبار بود. فیلمی راحت و روان و صمیمی. بیش از بیست بار آن را دیدم. در آن زمستان سرد و طولانی. "وقتی همه خوابیم" را فقط یک بار دیدهام که بار دیگری هم باید آن را ببینم. نه این که ارزش بیشتر از این را نداشته باشد. نه. بلکه در روزگاری که بیش از نیمی از شبانه روز را در غم نان سپری میکنم، بیش از این نمیتوانم.
این که در مورد حذف بیضایی از سینما نوشتم اشارهام به کاری بود که با فیلم سنتوری شد. با این تفاوت که سنتوری هرگز بر پرده سینماها نرفت ولی کسی را سراغ نداریم که آن را ندیده باشد. ولی حذف "وقتی همه خوابیم" میبایستی با حذف سنتوری متفاوت باشد. چه بهتر که با قلم منتقدین و گزارشگران فیلم این کار به صورت گیرد. این نظر من است. و نظر من درست است. چرا که من ایرانی هستم و نظرات هفتاد و اندی میلیون ایرانی همه درست اند.
حذف "وقتی همه خوابیم" به این شکل بود که یک تماشاچی حرفهای فیلمهای بیضایی –یعنی من- با یک پیشداوری تمام به دیدن فیلم رفت. این پیشداوری که باید بر پایه نوشتههای روزنامه ها در جریان جشنواره باید شاهد یک فیلم بد باشم –حداقل از بیضایی-. تا آخر فیلم را دیدم. تا آخر فیلم را دیدیم. من و ترانه. تا آخر فیلم منتظر دیدن یک فیلم بد، یک سکانس بد، یک .... بد. ولی ندیدم. من فیلم بدی را در سینما ندیدم هیچ، بلکه بیضایی را کماکان بر یکی از قلل سینمای آوانگارد ایران دیدم. ولی چرا. یک چیز را دیدم. باید بگویم که در پایان فیلم خودم را دیدم. خودم را دیدم در آستانه هزارمین سال عمرم، باز ، با طناب دیگران توی چاه رفتهام. چاهی تاریک. تاریک همچون سالن سینما وقتی برق میرود، تا ژنراتور روشن شود. آنقدر تاریک که تا مدتی بعد از شروع تیتراژ هم جایی را نمیدیدم. به ترانه گفتم:
- این کجاش بد بود؟
- اصلنم بد نبود. خیلیم خوب بود. بازم بیایم.
حملاتی که به فیلم در خلال جشنواره شد را، همه و همه از جانب کسانی میبینم، که جلوی ساختن فیلمی را میگیرند. جلوی ساختن فیلمی که یک کارگردان اندیشمند توان ساختن آن را دارد و بس.
بهرام بیضایی در هنگام گرفتن جایزهای برای این فیلم جمله قشنگی گفت:
شاید این وسیلهای باشد برای اینکه یاد بگیرم فیلم بسازم. –نقل به مضمون-
بیشتر بگویم. نمی توانم نگویم. جلوی سینمای شهرفرنگ صف بلندی در مقابل گیشههای سه گانه این سینما تشکیل شده بود که من را، ما را، از ادامه کارمان نا امید میکرد. چرا که با ترانه دوست داریم به سینمایی خلوت برویم و لم بدهیم. بعد که کمی دقت کردیم دیدیم که این جماعت برای تهیه بلیط اخراجیهای2 و آنهم برای سئانسهای فردا جمع شدهاند. جا دارد به تهیه کنندگان این فیلم دست تبریک بگویم، واینکه درآمد فروش فیلم اخراجیهای2 نوش جانتان. چرا که ملت ایران را شما و کارگردانتان خوب شناختهاید. این ملت همان به که اخراجیهای2 را ببینند. اصلن "وقتی همه خوابیم" هم شد فیلم؟ اصلن این فیلم ساختن دارد؟ اصلن پرسیدن دارد؟ خب معلوم است که همه خوابیم. وقتی هم ندارد و همیشگی است.
"همیشه همه خوابیم."
چقدر دلم سوخت که هنوز نتونستم این فیلم رو ببینم.
امیدوارم ببینم. ناراحت نباشید بعضیها قدر خودشون رو نمی نند و بعضیها لیاقتتشون همون ده نمکیهاست!
همه جای ایران قلم بدست بیسواد هست از فوتبال، سینما، تلویزیون بگیرید تا سیاست، در سنتوری دیدیم که بهرام داد میزد یکی یه مداد بده به من.
موفق باشید، سال نو مبارک.
خب وقت هست. ببینیدش.
من هم این فیلم رو در یک سالن تقریبا خالی دیدم. من بودم و سه چهار نفر دیگه. در عوض گیشه بغلی ملت ۳۰ تا ۳۰ تا بلیت می خریدن برای اخراجی های ۲! لیاقت ملتی که این رئیس جمهور رو داشته باشه فیلم مسعود ده نمکیه...
سلام سال نو مبارک خوشحال میشم به و بلاک من هم سری بزنید
چشم.
سلام سال نو مبارک وبلاک خوبی دارید خوشحال میشم به وبلاک من هم سر بزنید
چشم.
<وقتی همه خوابیم> دهمین فیلم بیضائی است.در ردیف اثار قبلی اش .نه بیشتر و نه کمتر. با همان ساختار تو در تو ی مورد علاقه بیضائی و همان دیالوگ های شسته رفته و پرداخت بسیار خوبی که مختص این کارگردان است که اگر تن به ان روابطی می داد که در فیلم مطرح میکند چه بسا اثار بیشتری از او می دیدیم لیکن دور باد استاد را از چنین مهلکه ای.
من هم فیلم را یک بار دیدم . خلاف ان چیزی که روزنامه نویس ها نوشته بودند <وقتی همه خوابیم>را در سطحی دیدم که اکثر کارگردانان موجود سینمای ایران حتی خواب رسیدن به چنین نقطه ای را نمی توانند ببینندو شایدان نوشته ها سفارش برخی از دست اندر کارن فیلمفارسی بوده که در این اثر بیضائی از بخشی از ابتذال ان به این زیبائی پرده برداشته شده و دیگر توضیحی برای کم کار بودن خودش.
دیدن این فیلم دریغی سخت بر جان بیننده میگذارد از مبتذل شدن نه تنها یک فیلم که به راستی از ابتذالی که دارد همه زندگی مان را میگیرد.<وقتی همه خوابیم > حکایت امروز ماست که همه خوابیم .
و من نمی دانم که چرا حداقل خواب های خوش هم نمی بینیم؟
دیدمش، آخ عالی بود.
درست دارم پس از شش ماه اینجا یادداشتی می ذارم!
همین امروز نسخه فیلم به دستم رسید.
زماین که فیلم داشت اکران میشد و تو اون بحبوحه اخراجی ها به خودم می گفتم یعنی واقعن این همه چشم به راه پس از سگ کشی بودیم این شد ؟؟!!
چند سالی بود که دوست داشتم از بیضایی باز فیلم ببینم!
پارسال تو جشنواره تیاتر منطقه دو کشور که تو این گورستان ما برگذار شد یه تیاتر دیدم به اسم "آرش" که نویسنده بیضایی بود هر چند که کارگردانی (اسمش یادم نیست ولی تبریزی بودن) کمی ضعیف بود! ولی فیلمنامه به دلم نشست.. و همین طور بازی بازیگر توانای اون که اونم اسمش یادم نیست.. (یه خانم بیست و پنج ساله که قدش به یک و نیم متر نمی رسید)
به هر حال وقتی همه خوابیم رو همین چند لحظه پیش به پایان رسید..
و به درستی من از اون لذت کامل رو بردم.
و کمی حق دادم به آقای بیضایی که چرا پس از "سگ کشی" دیگه فیلم نساخت تا به امروز...
+ همین جور که داشتم یادداشت های دوستان رو می خوندم و می یومدم پایین برام جالب بود که دوستان شش ماه پیش چگونه فکر می کردند و در چه زمانی بودیم و الان چگونه..
آه و ناله می کشیدیم از مردمی که هشت میلیارد ریختن تو شکم کسی که باطوم به دست مردم تو سال 78 میزد!
و امروز و هفته پیش مردم یار همیشگی اون آقازاده رو در سالن برج میلاد با خانواده "محترمش" (شریفی نیا نیا نیا ها!) با یک "هو" آنچنانی بدرقه کردند.. . .
+من خوابم یا بیدار ؟؟ اینجا کجاست !؟
بیدار بیداری. شک نداشته باش.
حالا اخراجی های 4 را هم که بسازن می بینی بازم ملت می رن می بینن.
یکی از افتخارات دوران سینمایی من اینه که هیچ کدومشونو ندیدم.