فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

۲:۳۷

بعد از حدود ۳ هفته بهت و حیرت سعی می کنم به زندگی عادی برگردم هرچند که دیگر هیچ چیز عادی نیست. 

یه تشکر هم به آقای مهدی بهشت بدهکارم که این مدت وبلاگ رو به روز نگه داشتند و برای من دلگرمی ایجاد کردند. 

واما فیلمی که اینبار انتخاب کردم: 

۲:۳۷ 

اضطراب تنهایی!

شاید برای گفتن از فیلم ۲:۳۷ همین کافی باشد.

 اگر با من موافق نیستید ادامه متن را بخوانید و اگر فکر می کنید همین دو کلمه برای توصیف این فیلم کافی ست خواندن ادامه مطلب را توصیه نمی کنم.

شاید یکی از دغدغه های من شناختن مدرنیته و جامعه مدرن باشد و تصور میکنم یکی از دغدغه های انسان مدرن را که تنهایی است در این فیلم به شکل برجسته ای می بینیم. نوع حرکت دوربین و نماهای متعدد over shoulder علاوه بر اینکه فیلم را مستند وار نشان میدهد سعی در القا کردن اضطراب و نا آرامی بر مخاطب  خود دارد.

 اما از لحاظ دراماتیک فیلم بیانگر یکسری ارتباطات به ظاهر معمولی ولی در عین حال بسیار پیچیده است. فیلم داستان چند پسر و دختر دبیرستانی را روایت می کند که ارتباط خاصی بایکدیگر دارند یا در طول فیلم پیدا می کنند اما آنچه به نظر من مساله را جذاب می کند خود واقعی کاراکتر هاست که فقط برای مخاطب عریان می شود وافعیتی که خیلی اوقات دیگران اجازه فهمیدن آنرا ندارند.

هرکس درون پیله ای زندگی می کند که حاظر نیست حقیقت ذهن خود را با کسی دیگر شریک شود. تمام این تنهایی ها و پیدا نکردن یا شاید ترس از پیدا کردن دوست این بچه ها را تبدیل به موجوداتی بیگانه و ترسناک می کند.

 همجنسگرایی، تمایل به زنای با محارم، اعتیاد، بارداری ناخواسته، مشکلات جسمی و فیزیکی، عدم توانایی کسب تایید از دیگران و مورد سواستفاده فرار گرفتن عناصری هستند که باید پوشیده شوند و به جای آنها پرخاشگری (یکی از عوامل اضطراب) گوشه گیری و خجالت ( باز هم یکی دیگر از عوامل اضطراب) هستند که سر برمی آورند. فیلم به صورت کلی مصاحبه وار پیش می رود و بیننده متوجه می شود اشخاص به جای اینکه در مورد شخصی که مرده (چون ظاهرا در باره شخص مرده باید صحبت شود) صحبت کنند بیشتر در مورد خود حرف می زنند انگار هیچ وقت وجود فرد دیگری را نمی بینند.

 تصور می کنم اگر جای دختری که خودکشی می کند هر کدام از دیگر شخصیت ها بودند تفاوت چندانی در کل موضوع نمی کرد مگر یک تفاوت که آن هم انگیزه خودکشی است.

در نظر اول مشکلات افراد دیگر خیلی بزرگتر به نظر می رسد یا حتی گاهی غیرقابل تحمل اما دختری که خودکشی می کند علاوه بر نتهایی درونی که تمام کاراکترها دچار آن هستند تنهایی برونی را هم تجربه می کند او بارها در طی فیلم سعی می کند با دیگران ارتباط برقرار کنند ولی آنها اینقدر غرق مشکلات درونی و شخصی خود هستند که حاضر به برقراری ارتباط با او نمی شوند.

 در انتها سرنوشت محتوم تمام افرادی که تنها هستند و نمی توانند تایید کس دیگری را به دست بیاورند گریبانگیر دخترک میشود و انسان تنها که نوانایی تحمل این همه اضطراب را ندارد تصمیم به خودکشی میگیرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
هفت رنگ شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 22:37 http://7rang.ir/counter/

با سلام[لبخند]

یک شمارنده بازدید کنندگان سایت،زیبا به صورت فلش.

برای وبلاگ شما ، با امکانات جالب

ایضن لبخند.
ممنون. شمارنده داریم ولی بازدید کننده نداریم. یعنی کمی تا قسمتی خودمان هم حال نداریم.

محسن یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:19 http://axamoon.blogsky.com

کامنتی مربوط به این پست را همین جوری ندیده تایید کردم. مرا ببخشید.
فیلم را هم باید گیر بیاورم و ببینم. توی این واویلا بازار هیهات است.

بابت کامنت که وبلاگ خودتان است هیچ مشکلی نیست.
اما بابت فیلم عرض کنم من یک نسخه ازش دارم در صورت تمایل یک کپی ازش رو حتما خدمتتان تقدیم می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد