فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

یک درجه مجازی


One Damn Degree

یادداشتی از: داوود علیزاده

***

نقدی بر فیلم "یک درجه لعنتی"

نویسنده وکارگردان :حسام دهقانی- سال 1389

وقتی راجع به فیلم کوتاه حرف میزنیم انتظار داریم تا برش کوتاهی از زندگی و یا اندیشه ببینیم.در مورد فیلم بلند این میتواند به روایت کامل یک زندگی و حتی قطعه ای از تاریخ بینجامد. پس فیلم کوتاه مجالی نخواهد داشت تا شخصیت پردازی یا داستانسرای کنی. فیلم کوتاه عرصه یک ضربه کوچک بر روح و اندیشه مخاطب است تا در آبستن آن جوشش یا حرکت یا تفکری آغاز شود.

آسمان فیروزه ای رنگ در کنار ساختمانهای سرد و خاکستری شهر در نمای دیدگاه (pov) کیانا حکایت از نابودی معصومیت یک دخترک است که در شهر خاکستری و بی رنگ در حال رخ دادن است. کیانا در این مخمصه حتی برادر دلسوز و علاقمندش را هم نمیتواند شریک کند و حرفی با او بزند. در فیلم یک درجه لعنتی اقدام به خودکشی کیانا عکس العمل یک اتفاق بزرگتری است که قبلا افتاده و آن تنهایی کیانا و عدم اگاهی است که به جان نوجوانان ما افتاده است.

حسام دهقانی در فیلم یک درجه لعنتی برش کوتاهی از زندگی دختری نوجوان به نام کیانا را به صورت غیر خطی روایت میکند. کیانا گرفتار یک شیاد هوسباز که در قالب دختر در فضای مجازی چت با کیانا دوست شده است افتاده و برای رهایی از آن چاره ای ندارد جز تن دادن به خواسته او مگر اینکه از جان شیرینش بگذرد. در نقد محتوای این فیلم چند سوال به ذهن متبادر میشود: کیانا چرا اوقات فراغت خود را در فضای مجازی با دوست مجازی میگذراند؟ کیانا چرا به دوستی که هرگز ندیده اعتماد میکند؟ کیانا چرا در صورت مواجهه با مشکل نمیتواند یا نمیخواهد آن را باخانواده خود مطرح کند؟ آن مرد هوسباز با اینکه خانواده و یک دختر دارد و اتفاقا از قشر تحصیل کرده و مرفه هم میباشد چرا و به چه علتی در پی دختران نوجوان و بزهکاری مجازی است؟ و درنهایت آن دو خلافکار با چه انگیزه  و دلایلی دکتر را معدوم و اموال آن را به غارت می برند؟ با طرح این سوالات در ذهن من مخاطب اعتراف میکنم که دهقانی در هدف ارائه محتوای خود توسط فیلم یک درجه لعنتی موفق شده است. چرا که توانسته در 17 دقیقه روایت خود، فقط این سوالات را در ذهن بیننده ایجاد کند . همین بزرگترین کارکرد هنر می باشد. یعنی ایجاد سوال و اگراندیسمان کردن چالشها و مسایلی که شاید در چرخدنده های مشکلات اقتصادی و سیاسی گم شده است. و دقیقا سینما موظف به حل کردن و یا حتی ارائه راه حل نیست بلکه نقبی خواهد زد به بیان یک پدیده یا مساله... و این در مورد فیلم کوتاه بیشتر نمایان میشود چون فضا و مجال زمانی فشرده تری برای تمام این کارها خواهی داشت .

در این نوشتار نیز ما جوابی به این سوالات نخواهیم داد مگر در نقدهایی با رویکرد جامعه شناسی که بیشتر وظیفه جامعه شناسان و روانشناسان است.

در نقد تکنیکال فیلم اولین چیزی که به چشم می آید نوع روایت آن است که غیر خطی پیش میرود و در 3 خط که به صورت غیر همزمان اتفاق می افتد  روات میشود. یکی رویدادهای مربوط به کیانا و نمایش ارتباطات مجازی او، دیگری روایت فرهاد برادر کیانا که نگرانیها و پیگیری های او از بابت خواهرش کیانا را به تصویر میکشد و سومی روایت آقای دکتر که درنهایت توسط دو خلافکار گرفتار می شود.

این نوع روایت غیر خطی خیلی شیوه نو و خلاقانه ای نیست و چند سالی است که درسینمای مدرن مد شده است. و صد البته اجرای آن چه در کارگردانی و چه در تدوین استخوان می ترکاند. شاید در سینمای معاصر بهترین نمونه ای که به ذهنم میرسد و به نوعی شاید مبدع آن  نیز باشد کریستوفرنولان است که با "یادگاری" Memento آن را به اوج رساند و البته در کار جدید خود "تلقین"Inception  نیز از همین تکنیک استفاده کرده است. البته بنابر قانون نانوشته ای در هنر که باید تکنیک با تم و محتوای اثر هماهنگی و همسازی داشته باشد باید از حسام دهقانی این سوال را پرسید که اگر این قصه به صورت کلاسیک و خطی روایت میشد چه اتفاقی می افتاد و دلیل استفاده از این نوع روایت دقیقا چه بوده است.

البته باید گفت این نوع روش مهمترین کارکردی که دارد ایجاد تعلیق بیشتر و به صندلی چسباندن مخاطب است که مبادا لحظه ای از فیلم را ازدست بدهد و باعث جذب شش دانگ حواس تماشاگر به فیلم میشود که این خود دستاورد مهم و غیر قابل انکاری است. اما اگر بی دلیل و بدون تسلط به این تکنیک کارگردانی خود را درگیر آن کند چه بسا در صورت عدم رعایت مناسبات اصولی تدوین و کارگردانی آن، فیلم خود را به یک معمایی پیچیده تبدیل کند که مخاطب باید یک ورق و قلم به دست گیرد و بارها فیلم را ببیند تا بتواند قصه اصلی فیلم را کشف کند و چه بسا محتوا و جذابیتهای اصلی فیلم در این اثنا از دست برود و صد البته اگر مخاطب تا انتهای فیلم دوام بیاورد! بنده  تنها دلیل استفاده از این تکنیک را در این فیلم  ایجاد تعلیق میدانم که به نظر نگارنده دهقانی در استفاده از این روش تا حدود زیادی موفق بوده و توانسته است به آن اهدافی که ذکر شد برسد. چون در اولین مجالی که پای این فیلم می نشینی متوجه خط اصلی قصه می شوی و در انتهای فیلم جواب تمام سوالات خود را دریافت میکنی.

ابژه (obje) و عینی کردن پدیده ای چون چت و فضای مجازی اینترنت که مولفه ای سوبژه (subje) و ذهنی می باشد نیز از مشخصه های اصلی اثر حسام دهقانی است. سینما اصالتا جایگاه و مجال بیان هر فکر و پدیده ای به صورت ابژه و دیداری است. هرجا سینما به سمت فضاهای سوبژه و مجاز و نمایش متافیزیک به روش متافیزیک رفته است شکست خورده است. "پدرخوانده" (Godfather) فرانسیس فوردکاپولا به این دلیل در ذهنها مانده است که مفهومی چون کاریزما و ابهت و ترس و مهربانی پدرانه را در قالب شخصیت دون ویتوکورلئونه با اجزای کاملا دیداری و فیزیکی چون گربه، لباس، نورپردازی ، دکوپاژ  و میزانسن و صد البته بازی شاهکار مارلون براندو به مخاطب القا میکند و این مساله ای است که بزرگترین چالش پیش روی یک کارگردان است و اینکه برای بیان یک مفهوم جز روشها و ابزارهای موجود که البته عرصه دیجیتال هم به آن اضافه شده است چیز دیگری برای القا و تفهیم یک پدیده و مفهوم وجود ندارد و با قسم حضرت عباس و خواهش و تمنا مخاطب چیزی را باور نمی کند. چیزی که ما در فیلمهای ایرانی زیاد سراغ داریم. قداست حضرت مریم یا عظمت حضرت سلیمان یا بد طینت بودن یک ضد قهرمان یا فدایی بودن یک قهرمان که در بیان فیلمها و سریالهای ما بیشتر به طنز تبدیل می شود.

حسام دهقانی برای بیان تم (theme) مورد نظر خود بهترین کار راکرد و فضای مجازی اینترنت را به تصویر کشید و بعد (dimension) به آن داد و از طرفی تعلیق فیلم خود را بالابرد. نورپردازی لوکی لایت و باکنتراست بالا و استفاده از پس زمینه های سیاه همه نشان از فضای مبهم و غیر قابل اعتماد چت و فضای مجازی دارد. البته در دکوپاژ، لنزها و حرکات دوربین میشد از امکانات تصویری بهتری استفاده شود که البته فکر میکنم بیشتر به دلیل عدم وجود امکانات تصویربرداری بوده باشد.

نکته دیگری که در کارگردانی فیلم وجود دارد که در فیلم کوتاه کم دیده میشود در خدمت بودن دوربین برای روایت داستان است و مشخص است که کارگردان با توجه به تجربه ای که دارد توانسته بر وسوسه استفاده از نماهای عجیب و غریب با زوایای تند غلبه کند و صرفا به نماهایی کلاسیک و بعضا مورب (نماهای رانندگی فرهاد و نماهای بیمارستان) که دارای تعلیق و اضطراب می باشد بسنده کند، که این خود مخاطب را عاری از هر نمایش منحرف کننده و آزار دهنده ای فقط مشغول به خط داستان و روایت محتوا مشغول خواهد کرد.

تدوین این فیلم نیز با توجه به روایت غیر خطی آن کاری پرزحمت و حرکت بر لبه تیغ خواهد بود و کاملا مینیاتوری انجام شده است. البته ای کاش بهتر بود نماهای بازگشت به زندگی کیانا که در فید اوت سفید با لاین صوتی صدای ضربان قلب انجام گرفت بهتر انجام میشد و فقط به صفحه سفید و صدا بسنده نمی کرد که به ریتم فیلم آسیب زده است اما در کل از عهده کار برآمده است و توانسته ریتم و روایت خوبی به نمایش بگذارد.

صدابرداری و فیلمبرداری نیز با توجه به امکانات که استفاده شده است قابل قبول و بعضا فراتر از انتظار است مخصوصا نماهای بیرونی و پی او وی کیانا یا اتاقهای سیاه چت.

با تمام نقاط قوت فیلم بعضی نکات وجود دارند که میتوانستند بهتر باشند مثلا بازی کاراکترها با توجه به تمام تلاش تیم در بعضی لحظات میتوانست بهتر باشد ...مثلا گریه کردن کیانا در مواجهه با عکسها کمی تصنعی است و اراده پشت دوربین را در خوب درآوردن این صحنه لو میدهد یا دیالوگهای آخر فیلم توسط فرهاد کمی شخصی شده و با توجه به اینکه هیچ دیالوگی از فرهاد نشنیدیم بهتر بود کمی با اضطراب و عصبانیت بیشتری نسبت به موقعیتی که درآن قرارگرفته اجرا میشد. البته نباید از بازی خوب مهدی آروم و بازیگردانی جالب با چند نابازیگر نوجوان گذشت و صد البته بازی خوب آن دو خلافکار که فضای نوآر گونه ای به این فیلم داده است. در مورد صحنه پارک جنگلی آن دوخلافکار و جنازه دکتر هم باید گفت که کمی دور از واقعیت است که قاتل جنازه اش را در چند متری اتوبان که در دید رانندگان و ماشینهای عبوری است پیاده و غارت کند.

البته باید به آقای دهقانی پیشنهاد کرد که از یک گرافیست خوب برای طراحی هنری تیتراژهای فیلم استفاده کند تا با رنگ و بوی فیلم هماهنگی بهتری داشته باشد.

درآخر باید امیدوار بود که اینگونه فیلمها بیشتردیده شوند و اثر کارکردی خودشان را بگذارند تا شاید شاهد جامعه ای بالنده تر و بیدارتر باشیم. چون بزه و خلاف را هیچگاه نمی توان نابود کرد اما میتوان با آگاهی جلوی آن را گرفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد