فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)
فیلم هایی که می بینیم

فیلم هایی که می بینیم

رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند. (فدریکو فلینی)

آمادئوس – Amadeus ****

Filmamoon آمادئوسصحنه اول با خدمتکارانی شروع می‌شود که به طرف اتاق آنتونیو سالیری یکی از آهنگ‌سازان ایتالیایی که نوازنده  دربار اتریش بوده می‌روند تا به او شیرینی خامه‌ای بدهند. صدای سالیری در خانه می‌پیچد که می‌گوید: "موتسارت مرا ببخش. من باعث مرگ تو شدم" یا "من تو را کشتم." خدمتکاران به صورت بچه‌گانه ای با سالیری حرف می‌زدند. طوری که انگار کمی عقلش را از دست داده. سپس با شنیدن فریادش از او می‌خواهند که در را باز کند. در را می‌شکنندو... بعد می‌بینیم که او را در سبدی که به اسبی بسته‌اند و این یعنی آمبولانس، به بیمارستان می‌رسانند. با خودکشی او می‌فهمند که روانی شده و به تیمارستان منتقل می‌شود. آهنگ تیتراژ خیلی قشنگ است. و از همین اول قشنگی فیلم معلوم می‌شود. کارگردان فیلم میلوش فورمن است.

بعد از تیتراژ می‌بینیم کشیشی به دیدن سالیری می‌رود و او در باره موتسارت با کشیش صحبت می‌کند و در واقع تمام فیلم می‌شود یک فلش بک و گاهی درست در لحظه‌ای که منتظرش نیستیم به شکل زیبایی برای اینکه یادمان نرود که فیلم فلش بک است گاهی کشیش و سالیری را می‌بینیم. البته میلوش فورمن از این بازگشت به زمان حال هم برای تغییر فصل فیلم خیلی خوب استفاده می‌کند.

سالیری از دوران کودکی خودش و موتسارت حرف می‌زند و شرایط زندگی‌شان می‌گوید. این‌که موتسارت پدرش آهنگ‌ساز بوده ولی پدر خودش مخالف موسیقی  بوده و وقتی که خودش توی کوچه‌ها داشت بازی می‌کرد موتسارت آن قدر مهارت در موسیقی داشت که با چشم بسته ویلون می‌نواخت و حسادت خودش را نسبت به موتسارت اعتراف می‌کند. سالیری با مرگ پدرش که در همان بچگی اتفاق می‌افتد به دنبال نوازندگی می‌رود. تا اینکه به دربار هم راه پیدا می‌کند و می‌شود معلم موسیقی شاه. تمام آرامش او هم یک روز به پایان رسید. روزی که موتسارت به دربار راه پیدا کرد و یکی از آهنگ‌هایش را در آنجا اجراء کرد.

اینجا بود که سالیری فهمید، موتسارت اولین آهنگش را در سن چهار سالگی و اولین سمفونی را در هفت سالگی و اولین اپرا را در دوازده سالگی نوشته است. یکی از زیباترین سکانس‌های فیلم هم وقتی بود که سالیری با کلی زحمت آهنگی نوشت و از موتسارت خواست که آن‌را اجراء کند و موتسارت بعد از اتمام نواختن با پیانو و در همان لحظه  به چند شکل پایان آهنگ را عوض کرد. که در فیلم می‌بینیم سالیری برای ساختن آن زحمت زیادی کشید و به زور موفق به ساختنش شد.

آنچه که از زندگی موتسارت در این فیلم می‌بینیم بیشتر در ارتباط با سالیری است. خودم که بعد از شناختن و مطالعه زندگی سالیری حق به آهنگ‌سازانی دادم که در موقع نمایش فیلم به آن اعتراض کرده بودند که چرا فیلمی ساخته شده که در آن به سالیری توهین شده. سالیری که در سالهای 1750 تا 1825 زندگی کرد آهنگ‌های زیادی برای گروه‌های موسیقی کلیسا ساخت و از او حدود پنجاه اپرا به جا مانده. این‌روزها به هر کس که دوتا اپرا بسازد میگویند موسیقی دان چه برسد به پنجاه تا. قول بابا بد شانسی او و همه آهنگ‌سازان هم عصر او وجود نابغه‌ای مانند ولفگانگ آمادئوس موتسارت بوده.

من با این که می دانم این تحریف تاریخی در فیلم هست ولی به پیشنهاد حسام به آن نمره ده را میدهم. زیرا بسیاری فیلم ها هستند که تحریف تاریخی شده اند ولی خودشان فیلم خوبی هستند.

در سال 1984 این فیلم برنده چندین جایزه اسکار شد. بهترین هنرپیشه مرد   F. Murray Abrahamبرای بازی در نقش آنتونیو سالیری. البته Tom Hulce  هم که نقش موتسارت را بازی کرده بود کاندیدا بود که نگرفت. بهترین کارگردان هنری، بهترین گریم، بهترین کارگردان Milos Forman ، بهترین فیلم Saul Zaentz ، بهترین فیلم‌نامه اقتباسی Peter Shaffer ،بهترین طراحی لباس Theodor Pistek.

یکی از قشنگی‌های فیلم هم خنده‌های بسیار بامزه موتسارت است.

آمادئوس یکی از بهترین فیلم‌هایی است که تا به حال دیده ام.عاشق فیلم شده ام.در طول تابستان امسال اگر روزی یکبار آن را ندیده باشم دو روز یکبار حتمن دیده‌ام یعنی شاید بین بیست تا سی بار.  شایدم بیشتر. رکوئیم سکانس آخر فیلم یعنی کامفوتاتیس هم محشر.

نظرات 11 + ارسال نظر
پویا جمعه 9 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 22:17 http://prodigy.blogsky.com

خیلی خوبه که نقد فیلم مینویسی

سیما شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:08

ترانه جان بهت تبریک می گویم تا اخرش که اسم تو رو خوندم فکر نمی کردم این نوشته روان و زیبا آز آن تو باشد . یادت‌ باشد‌این‌‌ فیلم‌ را‌ با هم ببینیم. کاش چیزهایی که در مورد سالیری هم‌ خونده بودی می‌نوشتی

پادرا شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 http://padra.blogsky.com

نکته مهم در این داستان اینه که موتسارت که تا حالا در عمرش قطعه غمگین نساخته بوده اینبار اولین و آخرین قطعه غمگین خودش رو میسازه و همین باعث شده خیلی ها مثل خود من مطمئن باشند که رکوئیم مرثیه ای برای خود هنرمند است !

من اگه جای تو بودم به فیلم نمره کامل رو میدادم. تو این ژانر
دیگه از آمادئوس بهتر نداریم :)

حسام شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 16:36 http://hessamm.blogsky.com

معلومه حسابی فیلمو خوردیا... فقط نفهمیدم چرا به فیلم به این خوبی ۸-۶ دادی... مگه بهتر از آمادئوس هم پیدا می شه؟

شاید شد.
اگر دقت کرده باشید ترانه گفت چون یک تحریف تاریخی هست نمره ده به آن نمیدهد. اگر فکر میکنید تحریف تاریخی نیست ثابت کنید ترانه نمره ده را برای این فیلم منظور میکند.
لازم به یادآوری است که در غیاب ترانه من یعنی محسن امورات مربوط به وبلاگ ایشان را اداره میکنم. ایشان بنده را به عنوان سخنگوی خود انتخاب کرده اند.

حسام شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 23:05 http://hessamm.blogsky.com/

اولن اینکه ما شما رو بعنوان سخنگوی ترانه که هیچ، سخنگوی خودمان و اصلا هر جنبنده ای قبول داریم.
دوم اینکه به نظر من نباید فیلم ها را از نظر تاریخی بررسی کرد و نمره داد. مثلا مگه فیلم خوبی مثل شکسپیر عاشق همه اش حقیقت داشت؟ ما قرار است به خوش ساخت بودن فیلم نمره بدهیم... نه به میزان حقیقی بودن آن. با این حساب تکلیف فیلم هایی مثل گلادیاتور، ماتریکس، نارنیا یا اصلا هری پاترها چیست؟

اصلن نه به خاطر فیلم که به خاطر این نوشابه ای که برایمان باز کردی نیز ما خودمان به شخصه این پست را ادیت کرده و با دخالت دادن نظر شما در آن قسمت پست ۵ تا ستاره هم به آن میدهیم.
مگر ما چند تا حسام داریم؟

سیروس شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 23:20

افرین ترانه خانم . نقد بسیار خوبی نوشته ای ولی بنظرم
خنده های خودت از خنده های موتسارت با مزه تر است!
موفق باشی.

ممنون عمو سیروس.

کامران دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 http://filmamoon.blogsky.com/

نقد قشنگی بود ولی من یک سوال دارم. چطور میشه یه فیلم غیر کمدی رو اینقدر زیاد دید ؟ من خودم فیلم های صمد رو هر وقت ماهواره نشون بده می شینم می بینم. سریال دایی جال ناپلئون رو هم بیشتر از ۵۰ بار دیدم ولی فیلم جدی رو چطور میشه بیش از ۵ بار دید ؟

خب آدما فرق میکنند. خود من بر عکس فیلمای جدی رو زیاد میبینم. مثلا مولن روژ را بیشتر از سی بار دیدم.

محسن: پاسخ فوق را تلفنی گرفتیم. خداییش راست میگه. کلیه اعضاء خانواده ما میتوانند مولن روژ و آمادئوس و اینکریدیبلز را دکوپاژ شده امتحان بدن. سناریست و کارگردان این فیلما میتونن هر مشکلی داشته باشند را از ما بپرسند.

حسام سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 17:38 http://hessamm.blogsky.com

من هم تمام فیلم هایی که بیشتر از ۲۰ بار دیدم فیلمای غیر کمدی بودن. مثل ماتریکس ها، پیانست، سرباز رایان، گزارش اقلیت،...

اصل پس بعدی رو همین میذاریم ولی نه اینجا سوژره رو دزدیدم.

ندا چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:04

سلام

من به تازگی این فیلم رو دیدم .خیلی برام جذاب و تاثیر گذار بود و حتی مرگ موتسارت من رو به گریه انداخت .الان داشتم درباره ی زندگی موتسارت تحقیق می کردم که به وب تو برخوردم .فیلم عالیه ولی کاش اینقدر این سالیه ری رو منفور نشون نداده بود .اونچه خوندم واقعیت امر این نبوده .در کل نمره من از بیست 15 هست.

حق با شماست. سالیه ری اونجوریم خبیث نبوده. ولی وقتی فیلمو می بینیم و نقدش می کنیم این شکلی و خبیث میبینیمش.
نمره رو هم توی IMDB اگر عضو نیستید عضو بشید و اونجا نمره بدید. که میلوش فورمنم خوشحال بشه.

ایوب سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:30

دقیق دقیق نظر بالایی..

واقعا گریم گرفت و الان اگه تو اینترنت اسم سالیری رو زدم فقط بخاطر این بود که هنوزم باور نمیکردم موتزارت انقدر ساده مرد. مردی که در دوتا دربار بزرگ بود مردی با اون محبوبیت در قبرستان غیر اشرافی اونطوری به خاک سپرده شد!
گریم بخاط اینه که وقتی آهنگاشوتا قبل از این فیلم گوش می دادم.تصورم یک هیبت عظیم از موتزارت در یک کنسرت باشکوه بود.نه کسی که برای چندسکه یه هفته نخوابید.
من به فیلم نمره 3 میدم.بخاطر اینکه همه تصورات من رو بهم ریخت.
در ضمن.جالبه یه مدت بتهوون هم شاگرد سالیری بوده.

روی گورها معمولن شعری می نویسند که دوستش دارم.
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی
در سینه های مردم دانا مزار ماست
موتسارت هرگز نمرده و نخواهد مرد. بهتر است این گونه به آن فکر کنیم.
در مورد سالیری به نظر می رسد که فیلمنامه کمی تا قسمتی زیادی نقش او را منفی کرده است. بهرحال همان طور که در ابتدای فیلم دیدید، به طور کلی آنچه که از ملودیهای کلاسیک از این دو، در ذهن مردم است اگر نگوییم همه، می توان گفت: بیشتر موتسارت است تا سالیری

در مورد نمره دادن ای کاش نمره فیلم را به درستی می دادید و بعد می گفتید که ولی .......من دوستش ندارم. میزان نمره ای که در زندگی به چیزی می دهیم باید مطابق با واقعیت باشد. معلمی که ورقه ای را تصحیح می کند اصلن نباید به چیزی جز پاسخ ها نمره بدهد.
می تواند بگوید نمره دانش آموز مثل هجده است ولی من از این بچه خوشم نمیاد اصلن. ها؟

ممنون که سر زدید و این همه نوشتید.

این روزها ترانه -نویسنده یادداشت- به دلیل امتحانات فرصت پرداختن به وبلاگ را ندارد این بود که من با اجازه ی خودم این پاسخ را نوشتم.
محسن.

ایوب شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:04

مرسی محسن جان.کامنت گذاشتم بگم.صفحه شما رو گذاشتم تو علاقه مندی هام..احساس می کنیم.فضای صمیمانه جالبی بین نویسندگان وبلاگ برقراره.اتفاقا چندتا از فیلما رو یادداشت کردم حتما ببینم.

خیلی فکرکردم.من احساسی نمره دادم.امروز به این نتیجه رسیدم.که یک فیلم رو در قالب همون فیلم باید بررسی کرد.هرچند در نقد باید به شرایط اجتماعی سیاسی و نگاه سازنده هم گریزیزد.
من هر دوشب یکبار یک فیلم درجه یک می بینم.لذا بعد از دیدن فیلم های عطر و پیانیست.به این فیلم 6.5 میدم.

فیلمامون رو دوست ندارم ولی filmamoon رو دوست دارم.
(شکلکاش بدرد نمی خوردمی خواستم یه گل بذارم)

ممنون از لطف شما.
چه خوب که این همه فیلم می بینی. من عطر رو ندیدم ولی پیانیست رو بارها و بارها دیده ام. و تقریبن می تونم بگم دکوپاژ شده حفظم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد